یادگیری این کلمات سخت ممکن است در محاوره و مکالمات روزمره کاربردی نداشته باشد ولی برای قبولی در آزمونهای بین المللی و نوشتن مقالات علمی بسیار مهم است، همچنین اگر قصد مهاجرت به کشورهای خارجی را دارید، ممکن است این لغات را در حوزه ی پزشکی، قانون یا متن های ادبی هم مشاهده کنید و به گوشتان بخورد .
به همین دلیل ما جدولی از کلمات سخت انگلیسی به همراه تلفظ، معنی و مثال برای شما تهیه کرده ایم تا با مطالعه ی دقیق آن به اهداف والای خود در مسیر یادگیری زبان انگلیسی برسید…
کلمه | تلفظ | معنی | مثال | معنی |
Aggrandizement | /əˈɡrandʌɪzmənt/ | افزایش،بزرگی،اعزاز,بزرگنمایی | He believed that the jealousy of Russian aggrandizement and the dread of Russian power were absurd exaggerations | او معتقد بود که حسادت به بزرگنمایی روسها و هراس از قدرت روسیه اغراقهای پوچ بودند |
Alacrity | /əˈlakrɪti/ | اشتیاق | She accepted with alacrity | او با اشتیاق پذیرفت. |
Anachronistic | /ənakrəˈnɪstɪk/ | نابهنگام،
بی مورد از لحاظ تاریخی |
His painting style was seen outdated and Anachronistic | سبک نقاشی او منسوخ و نابهنگام بنظر می رسید. |
Archetypal | /ˌɑːkɪˈtʌɪp(ə)l/ | نمونه اولیه | Byron was the archetypal Romantic hero | بایرون اولین نمونه قهرمان رمانتیک بود. |
Ascetic | /əˈsɛtɪk/ | زاهد و ریاضت کش | Here he lived a quiet if not an ascetic life | او در اینجا زندگی آرامی داشت اگر نگوییم زاهدانه |
Accommodate | /əˈkɒmədeɪt/ | منزل دادن،جا دادن | He bought a huge house to accommodate his library | او خانه ای بزرگ خرید تا کتابخانه اش را در آن جای دهد. |
Apprenticeship | /əˈprentɪsʆɪp/ | کارآموزی | He’s serving an apprenticeship as a printer | او در حال خدمت به عنوان کارآموز یک چاپخانه است. |
Beguile | /bɪˈgaɪl/ | گول زدن، اغفال کردن | Jack was beguiled into buying another copy of her book | جک درمورد خرید نسخه دیگری از کتاب او گول خورد. |
Cajole | /kəˈdʒəʊl/ | خر کردن،گول زدن | We do our best to cajole rich countries into helping | ما تمام تلاش خود را می کنیم تا کشورهای ثروتمند را برای کمک گرفتن، گول بزنیم. |
Callous | /ˈkaləs/ | سنگدل | We were shocked at the callous disregard for human life | ما از بی اعتنایی بی رحمانه به زندگی انسان شوکه شدیم. |
Camaraderie | /kaməˈrɑːd(ə)ri/ | رفاقت و همراهی | The camaraderie of the women’s basketball team | همراهی و رفاقت تیم بسکتبال بانوان |
Circumlocution | /ˌsəːkəmləˈkjuːʃ(ə)n/ | بیان غیرمستقیم, دور زدن حرف | He was criticized for his use of Circumlocution | او به دلیل استفاده از بیان غیرمستقیم مورد انتقاد قرار گرفت. |
Clamor | /ˈklamə/ | هیاهو | He shouted over the rising clamor of voices | او بر سر و صدای هیاهو بلند فریاد زد. |
Cognizant | /ˈkɒ(ɡ)nɪz(ə)nt/ | آگاه | He was cognizant of the peculiarities of the case | او از ویژگی های قضیه آگاه بود. |
Construe | /kənˈstruː/ | تعبیر و تفسیر کردن | The term can be construed in two different ways | این اصطلاح را می توان به دو صورت مختلف تفسیر کرد. |
Convivial | /kənˈvɪvɪəl/ | شرایط دوستانه و خوشایند | This is especially fun to do over dinner or other convivial gathering | انجام این کار به ویژه در هنگام شام یا مجالس دوستانه و خوشایند بسیار سرگرم کننده است. |
Convalescence | /ˌkɒnvəˈlesəns/ | دوره نقاهت بعد از بیماری | Convalescence usually takes a lot of time | دوره نقاهت معمولا زمان زیادی می برد |
Conundrum | /kəˈnʌndrəm/ | معما،چیستان،مسئله بغرنج | The ideal solution to the conundrum is to consult experts | راه حل ایده آل برای مساله ی بغرنج این است که با متخصصین مشورت کرد. |
Chaos | /ˈkeɪɑːs/ | هرج و مرج | The country was plunged into economic chaos | کشور در هرج و مرج اقتصادی فرو رفته بود. |
Curriculum | /kə’rɪkjʊləm/ | برنامه ی آموزشی | Languages are an essential part of the school curriculum | زبان بخش مهمی از برنامه درسی مدرسه است. |
Colossal | /kəˈlɒsəl / | بسیار بزرگ | The whole holiday was a colossal waste of money | کل تعطیلات ،هدر دادن عظیم پول بود.
|
Demagogue | /ˈdɛməɡɒɡ/ | آدم عوام فریب،هوچی در سیاست | Again, his adversaries used to call him a dangerous demagogue | باز هم مخالفان او را یک عوام فریب خطرناک خطاب می کردند . |
Denigrate | /ˈdɛnɪɡreɪt/ | بدنام کردن، بی آبرو کردن | People who denigrate their own country | افرادی که کشور خود را بدنام می کنند. |
Didactic | /dɪˈdaktɪk/ | پند آموز | His novel has a didactic tone | رمان او لحنی پندآموز دارد. |
Disparate | /ˈdɪsp(ə)rət/ | نامتمایز, مختلف | A meeting covering many disparate subjects | جلسه ای که موضوعات مختلف زیادی را پوشش می دهد. |
Disenfranchised | /ˌdɪsɪnˈfræntʆaɪzd/ | محروم(از حق) | Taking the country as a whole, the number of voters disenfranchised is 0.11 per cent of the total | با در نظر گرفتن کل کشور، تعداد رای دهندگانی که از حق رای محروم شده اند 0.11 درصد از کل است. |
Eclectic | /ɪˈklɛktɪk/ | گلچین شده,منتخب | Galleries with an eclectic range of a lot of styles and artists | گالری هایی با طیف منتخب از بسیاری از سبک ها و هنرمندان. |
Egregious | /ɪ’griːdʒəs/ | فاحش،بزرگ | The egregious mistake these couples made was not spending enough time seriously planning for a lifetime together in marriage | اشتباه فاحشی که این زوج ها مرتکب شدند این بود که وقت کافی را صرف برنامه ریزی جدی برای یک زندگی مشترک در ازدواج نکردند |
Embezzlement | /ɛmˈbɛzlm(ə)nt/ | اختلاس | Their embezzlement bankrupted the firm | اختلاس آنها باعث ورشکستگی شرکت شد. |
Ephemeral | /ɪˈfɛm(ə)r(ə)l/ | بی دوام و زودگذر | Fashion is by nature ephemeral | مد طبیعتاً زودگذر است |
Equanimity | /ˌɛkwəˈnɪmɪti/ | متانت،خونسردی | He received the news with surprising equanimity | او این خبر را با خونسردی تمام دریافت کرد |
Fatuous | /ˈfatjʊəs/ | احمقانه | What a fatuous remark | چه اظهارات احمقانه ای! |
Flabbergasted | /ˈflæbəgɑːstəd / | مبهوت،متحیر | When I heard how much money we’ve made, I was flabbergasted | وقتی شنیدم چقدر پول به دست آوردهایم، متحیر شدم. |
Gratuitous | /ɡrəˈtjuːɪtəs/ | بیجا، بی دلیل | Children’s books which include gratuitous violence | کتاب های کودکان که دارای خشونت بیجا است.
|
Iconoclast | /ʌɪˈkɒnəklast/ | تابوشکن | Cage was an iconoclast. He refused to be bound by western musical traditions of harmony and structures | کیج یک تابو شکن بود . او از مقید شدن به سنت های موسیقی غربی از هارمونی و ساختار خودداری کرد. |
Idiosyncratic | /ˌɪdɪə(ʊ)sɪŋˈkratɪk/ | ویژگی خاص وغیرعادی یک نفر | His teaching method are idiosyncratic but successful | روش های تدریس او خاص اما موفق است. |
Incumbent | /ɪnˈkʌmb(ə)nt/ | مقام رسمی، | In the June elections, Morris easily defeated the incumbent, Tom Smith | در انتخابات ژوئن، موریس به راحتی تام اسمیت، صاحب مقام فعلی را شکست داد.
|
Multifarious | /ˌmʌltɪˈfɛːrɪəs/ | متنوع، گوناگون | The contents are multifarious and disorderly | مطالب متنوع و نامنظم است. |
Obdurate | /ˈɒbdjʊrət/ | لجوج،سرسخت | They argued, but he remained obdurate | آنها بحث کردند، اما او سر حرف خودش(لجباز)ماند. |
Ostracism | /ˈɒstrəsɪz(ə)m/ | طرد، نفی بلد | He suffered years of ostracism | او سال ها از طرد شدن رنج برد. |
Pejorative | /pɪˈdʒɒrətɪv/ | حرف ناشایست و تحقیرآمیز | For hard line Republicans, the word “liberal” had become a pejorative term | برای جمهوریخواهان تندرو، کلمه “لیبرال (آزادی خواه)” به یک اصطلاح تحقیر آمیز تبدیل شده بود. |
Pertinacious | /ˌpəːtɪˈneɪʃəs/ | ثابت قدم | Like most successful politicians, she is pertinacious and single-minded in the pursuit of her goals | او مانند بسیاری از سیاستمداران موفق، در تعقیب اهداف خود متعهد و ثابت قدم است. |
Phlegmatic | /flɛɡˈmatɪk/ | خونسرد | The taxi driver, a phlegmatic man in middle age, showed no surprise at this request | راننده تاکسی، مرد خونسرد میانسال، از این درخواست تعجب نکرد. |
Promulgate | /ˈprɒm(ə)lɡeɪt/ | اعلام کردن | A new constitution was promulgate last month | قانون اساسی جدید ماه گذشته اعلام شد. |
Perpendicular | /ˌpɜːpənˈdɪkjələ/ | عمودی، ایستاده | Draw a perpendicular from the vertex of the triangle to its base | از راس مثلث به قاعده آن عمود بکشید. |
Quotidian | /kwɒˈtɪdɪən/ | روزمره | Television has become part of our quotidian existence | تلویزیون بخشی از روزمره ما شده است. |
Rendezvous | /ˈrɒndəvuːvz/ | پاتوق،وعده گاه | That restaurant is going to be our rendezvous | آن رستوران محل ملاقات ما خواهد بود |
Rhinoceros | raɪˈnɒsərəs | کرگدن | A gamekeeper tranquillized the rhinoceros with a drugged dart | یک نگهبان جانوران شکاری، با یک دارت دارودار کرگدن را آرام کرد. |
Recalcitrant | /rɪˈkalsɪtr(ə)nt/ | سرکش | Donkeys are reputed to be the most recalcitrant animals | خرها به سرکش ترین حیوانات معروف هستند. |
Sanctimonious | /ˌsaŋ(k)tɪˈməʊnɪəs/ | مقدس نما، مقدس مآب | Sanctimonious politicians preaching about family values | موعظه سیاست های مقدس نما در مورد ارزش های خانواده. |
Sanctuary | /sæŋktʃʊərɪ /-erɪ/ | جایگاه مقدس، پناهگاه | Fleeing refugees found sanctuary in Geneva | پناهندگان فراری در ژنو پناهگاه پیدا کردند. |
Sovereignty | /sɑvrəntɪ / | سلطه، حق حاکمیت | Spain’s claim of sovereignty over the territory | ادعای حاکمیت اسپانیا بر قلمرو. |
Simultaneously | /ˌsɪmlˈteɪnɪəslɪ/ | بصورت همزمان، باهم | The opera will be broadcast simultaneously on television and radio | اپرا بطور همزمان از تلویزیون و رادیو پخش خواهد شد. |
Travesty | /ˈtravɪsti/ | تعبیر هجوآمیز، تقلید مسخره آمیز | Their marriage was a complete travesty | ازدواج آنها کاملا مضحک بود. |
Ubiquitous | /juːˈbɪkwɪtəs/ | موجود در همه جا، همه جا حاضر | Coffee shops are ubiquitous these days | این روزها کافی شاپ ها همه جا موجود هستند. |
Vicissitude | /vɪˈsɪsɪtjuːd/ | تحول، دگرگونی، فراز ونشیب | Whatever the vicissitudes of her past life, Jill now seems to have come through | فراز و نشیب های زندگی گذشته اش هر چه باشد، به نظر می رسد جیل اکنون از پس آن برآمده است. |
Vociferous | /və(ʊ)ˈsɪf(ə)rəs/ | پر سرو صدا
/ پر هیاهو |
The minority population became more vociferous in its demands | کمیت ها برای گرفتن مطالبات خود سروصدا کردند. |
بیشتر بخوانید:
لغات انگلیسی پرکاربرد با معنی فارسی، تلفظ و مثال pdf
مخفف کلمات انگلیسی در چت و شبکه های اجتماعی
3.7/5 - (12 امتیاز)