أدعوك إلى مطبخ المأكولات العربية اللذيذة!
(دعوتتان میکنم به یک آشپزخانه غذاهای خوشمزه عربی!)
کار کردن با وسایل آشپزخانه اصلا خسته کننده نیست، مخصوصا وقتی اسم هر وسیله را به عربی بلد باشید!
حتما شما هم در ابتدای راه یادگیری عربی هستید و دوست دارید بدانید که هرکدام از وسایل آشپزخانه به عربی چه می شود! مشکلی نیست، ماهم اینجا هستیم تا شما را کامل راهنمایی کنیم.
در واقع دانستن این کلمات به شما کمک می کند که وقتی دستور پخت یک غذای خوشمزه و خوش طعم را به عربی توضیح می دهید، بدانید از چه کلمات و عبارت هایی باید استفاده کنید و همچنین روش استفاده از هرکدام از وسیله ها را بتوانید بیان کنید.
نگران نباشید قرار نیست گیج شوید، چون جلوی هر کلمه مثالی نیز نوشته ایم تا بدانید در جمله چطور باید از این کلمه استفاده شود. برای یادگیری بهتر میتوانید چند بار جمله را بخوانید تا ملکه ذهنتان شود.
این شما و این هم کامل ترین لیست وسایل آشپزخانه به عربی!
| ردیف | نام به عربی | نام به فارسی | مثال |
| 1 | ثلاجة | یخچال | ضع العصير في الثلاجة. ( آبمیوه را داخل یخچال بگذار.) |
| 2 | غسالة | ماشین لباسشویی | غسلت الملابس في الغسالة. (لباس‌ها را در ماشین لباسشویی شستم.) |
| 3 | فرن | فر | خبزت الكعكة في الفرن. (کیک را در فر پختم.) |
| 4 | ميكرويف | مایکروویو | سخنت الحليب في الميكرويف. (شیر را در مایکروویو گرم کردم.) |
| 5 | غاز | اجاق گاز | طبخت الطعام على الغاز. (غذا را روی اجاق گاز پختم.) |
| 6 | موقد | شعله | أشعلت الموقد لطهي الطعام. (شعله را برای پخت غذا روشن کردم.) |
| 7 | محمصة | توستر | حمصت الخبز في المحمصة. (نان را در توستر تست کردم.) |
| 8 | خلاط | مخلوط کن | خلطت الفواكه في الخلاط. (میوه ها را در مخلوط کن مخلوط کردم.) |
| 9 | مكنسة كهربائية | جاروبرقی | نظفت المنزل بالمكنسة الكهربائية. (خانه را با جاروبرقی تمیز کردم.) |
| 10 | غلاية | کتری | غليت الماء في الغلاية. (آب را در کتری جوش آوردم.) |
| 11 | قوري | قوری | سكبت الشاي من القوري. (چای را از قوری ریختم.) |
| 12 | إبريق | پارچ آب | ملأت الإبريق بالماء. (پارچ را از آب پر کردم.) |
| 13 | سكين | چاقو | قطعت الخضار بالسكين. (سبزیجات را با چاقو خرد کردم.) |
| 14 | ملعقة | قاشق | أكلت الحساء بالملعقة. (سوپ را با قاشق خوردم.) |
| 15 | شوكة | چنگال | أكلت اللحم بالشوكة. (گوشت را با چنگال خوردم.) |
| 16 | سكين خبز | ساطور | قطعت الخبز بسكين الخبز. (نان را با ساطور برش دادم.) |
| 17 | لوح تقطيع | تخته گوشت | قطعت اللحم على لوح التقطيع. (گوشت را روی تخته گوشت خرد کردم.) |
| 18 | مقلاة | ماهیتابه | قليت البيض في المقلاة. (تخم مرغ را در ماهیتابه سرخ کردم.) |
| 19 | قدر | قابلمه | طبخت الأرز في القدر. (برنج را در قابلمه پختم.) |
| 20 | صحن | بشقاب | أكلت العشاء في صحن. (شام را در بشقاب خوردم.) |
| 21 | كوب | فنجان | شربت القهوة في الكوب. (قهوه را در فنجان نوشیدم.) |
| 22 | صينية | سینی | قدمت الحلوى على صينية. (شیرینی را روی سینی سرو کردم.) |
| 23 | مبشرة | رنده | بشرت الجبن في المبشرة. (پنیر را رنده کردم.) |
| 24 | زجاجة فتاحة | دربازکن | فتحت العلبة بزجاجة الفتاحة. (با دربازکن قوطی را باز کردم.) |
| 25 | ميزان | ترازو | وزنتُ الطعام على الميزان. (غذا را روی ترازو وزن کردم.) |
| 26 | فوطة | دستمال | مسحت الطاولة بالفوطة. (میز را با دستمال تمیز کردم.) |
| 27 | إسفنجة | اسکاچ | غسلت الأطباق بالإسفنجة. (ظرف ها را با اسکاچ شستم.) |
| 28 | سلة المهملات | سطل زباله | رميت القمامة في سلة المهملات. (زباله را در سطل زباله انداختم.) |
| 29 | مفرمة لحم | چرخ گوشت | فرمتُ اللحم في المفرمة. (گوشت را در چرخ گوشت چرخ کردم.) |
| 30 | خلاط كهربائي | مخلوط کن برقی | خلطتُ المكونات في الخلاط الكهربائي. (مواد را در مخلوط کن برقی مخلوط کردم.) |
| 31 | عصارة | آبمیوه گیری | عصرتُ الفواكه في العصارة. (میوه ها را در آبمیوه گیری آب گرفتم.) |
| 32 | آلة تحضير القهوة | قهوه ساز | حضرتُ القهوة في آلة تحضير القهوة. (قهوه را در قهوه ساز دم کردم.) |
| 33 | محضرة الطعام | غذاساز | حضّرتُ الطعام في محضرة الطعام. (غذا را در غذاساز آماده کردم.) |
| 34 | ميز كهربائي | همزن برقی | خفقتُ البيض بالميز الكهربائي. (تخم مرغ را با همزن برقی هم زدم.) |
| 35 | محمصة خبز كهربائية | تستر برقی | حمصتُ الخبز في محمصة الخبز الكهربائية. (نان را در تستر برقی تست کردم.) |
| 36 | فر كهربائي | فر برقی | خبزتُ الكعكة في الفرن الكهربائي. (کیک را در فر برقی پختم.) |
| 37 | شواية كهربائية | گریل برقی | شويتُ اللحم على الشواية الكهربائية. (گوشت را روی گریل برقی کباب کردم.) |
| 38 | غلاية كهربائية | کتری برقی | غليتُ الماء في الغلاية الكهربائية. (آب را در کتری برقی جوش آوردم.) |
| 39 | إبريق كهربائي | پارچ آب برقی | ملأتُ الإبريق الكهربائي بالماء. (پارچ آب برقی را از آب پر کردم.) |
| 40 | سكين كهربائي | چاقو برقی | قطعتُ اللحم بالسكين الكهربائي. (گوشت را با چاقو برقی برش دادم.) |
| 41 | آلة تقطيع الخضار | سبزی خردکن | قطعتُ الخضار بآلة تقطيع الخضار. (سبزیجات را با سبزی خردکن خرد کردم.) |
| 42 | آلة تقطيع اللحم | گوشت خردکن | قطعتُ اللحم بآلة تقطيع اللحم. (گوشت را با گوشت خردکن خرد کردم.) |
| 43 | آلة صنع الثلج | یخساز | صنعتُ الثلج في آلة صنع الثلج. (در یخساز یخ درست کردم.) |
| 44 | غسالة صحون كهربائية | ماشین ظرفشویی برقی | غسلتُ الأطباق في غسالة الصحون الكهربائية. (ظرف‌ها را در ماشین ظرفشویی برقی شستم.) |
| 45 | مجمد | فریزر | حفظتُ الطعام في المجمد. (غذا را در فریزر نگهداری کردم.) |
| 46 | ميكرويف مزدوج | مایکروویو با گریل | سخنتُ الطعام في الميكرويف المزدوج. (غذا را در مایکروویو با گریل گرم کردم.) |
| 47 | فر بخار | فر بخارپز | طبختُ السمك في فر البخار. (ماهی را در فر بخارپز بخارپز کردم.) |
| 48 | آلة تحضير المعكرونة | ماکارونی ساز | حضرتُ المعكرونة في آلة تحضير المعكرونة. (ماکارونی را در ماکارونی ساز درست کردم.) |
| 49 | آلة تحضير البيتزا | پیتزا ساز | حضرتُ البيتزا في آلة تحضير البيتزا. (پیتزا را در پیتزا ساز درست کردم.) |
| 50 | آلة تحضير الفطائر | وافل ساز | حضرتُ الفطائر في آلة تحضير الفطائر. (وافل را در وافل ساز درست کردم.) |
| 51 | آلة تحضير الكريب | کرپ ساز | حضرتُ الكريب في آلة تحضير الكريب. (کرپ را در کرپ ساز درست کردم.) |
| 52 | آلة تحضير الساندويش | ساندویچ ساز | حضرتُ الساندويش في آلة تحضير الساندويش. (ساندویچ را در ساندویچ ساز درست کردم.) |
| 53 | مقص | قیچی | قصّتُ الورق بالمقص. (کاغذ را با قیچی بریدم.) |
| 54 | ملعقة خشبية | قاشق چوبی | قلّبتُ الطعام بالملعقة الخشبية. (غذا را با قاشق چوبی هم زدم.) |
| 55 | ملعقة سيليكون | قاشق سیلیکونی | استخدمتُ الملعقة السيليكون لتقليب الطعام. (از قاشق سیلیکونی برای هم زدن غذا استفاده کردم.) |
| 56 | ملعقة قياس | قاشق اندازه گیری | قستُ المكونات بالملعقة القياس. (مواد را با قاشق اندازه گیری اندازه گرفتم.) |
| 57 | كوب قياس | پیمانه | قستُ السائل بكوب القياس. (مایع را با پیمانه اندازه گرفتم.) |
| 58 | وعاء | کاسه | وضعتُ الفواكه في وعاء. (میوه ها را در کاسه گذاشتم.) |
| 59 | صحن كبير | بشقاب بزرگ | قدمتُ الطعام في صحن كبير. (غذا را در بشقاب بزرگ سرو کردم.) |
| 60 | صحن صغير | بشقاب کوچک | وضعتُ المزة في صحون صغيرة. (مزه را در بشقاب‌های کوچک گذاشتم.) |
| 61 | وعاء عميق | ظرف گود | حضّرتُ الحساء في وعاء عميق. (سوپ را در ظرف گود آماده کردم.) |
| 62 | مصفاة | صافی | صفيتُ المرق في المصفاة. (آب گوشت را در صافی صاف کردم.) |
| 63 | مبشّرة جبن | رنده پنیر | بشرتُ الجبن في المبشّرة. (پنیر را رنده کردم.) |
| 64 | فتاحة زجاجات | دربازکن بطری | فتحتُ زجاجة الماء بفتاحة الزجاجات. (بطری آب را با دربازکن بطری باز کردم.) |
| 65 | قفازات فر | دستگیره فر | استخدمتُ قفازات الفرّ لإخراج الطعام من الفرن. (از دستگیره فر برای بیرون آوردن غذا از فر استفاده کردم.) |
| 66 | حامل قابلمه | زیر قابلمه ای | وضعتُ القدر على حامل القدر. (قابلمه را روی زیر قابلمه ای گذاشتم.) |
| 67 | لوح تقطيع بلاستيكي | تخته گوشت پلاستیکی | قطعتُ اللحم على لوح التقطيع البلاستيكي. (گوشت را روی تخته گوشت پلاستیکی خرد کردم.) |
| 68 | سلة بخار | بخارپز | بخّرتُ الخضار في سلة البخار. (سبزیجات را در بخارپز، بخارپز کردم.) |
| 69 | مكبس البطاطس | پوره کن سیب زمینی | هَرسَتُ البطاطس بالمكبس. (سیب زمینی را با پوره کن سیب زمینی له کردم.) |
| 70 | مدقّة وهاون | هاون | دقّقتُ الثوم في المدقّة والهاون. (سیر را در هاون له کردم.) |
| 71 | كوب شاي | فنجان چای | شربتُ الشاي في كوب الشاي. (چای را در فنجان چای نوشیدم.) |
جمع بندی و نتیجه گیری
در این مقاله تمامی کلمات مربوط به وسایل آشپزخانه به عربی را معرفی کردیم همچنین انواع مثال ها برای اینکه کاربرد هر کدام از کلمات در جمله چگونه است را توضیح دادیم. پیشنهاد می کنیم برای تسلط به زبان عربی و صرفه جویی در وقت و هزینه خود، به کلاس های عربی که به صورت حضوری و آنلاین برگزار میشوند مراجعه کنید.
موسسه دهخدا یکی از عالی ترین دوره های زبان عربی در ایران را برگزار می کند که شما می توانید هم به صورت آنلاین و هم حضوری در این دوره ها شرکت نمایید. برای کسب اطلاعات بیشتر یا برقراری مشاوره رایگان با متخصصین این مجموعه می توانید به صفحه زیر مراجعه نمایید:
کلاس آنلاین و حضوری آموزش زبان عربی
مطالب مرتبط پیشنهادی:
