کالوکیشن های Have در زبان انگلیسی

کالوکیشن have

HAVE یکی از رایج ترین افعال در زبان انگلیسی است و ما از این کلمه به طرق مختلف استفاده می کنیم! در این مقاله سعی کرده ایم تمام کالوکیشن های مربوط به فعلhave  را همراه با معنی و ذکر مثال جمع آوری کنیم تا شما با استفاده از این مقاله سطح دانش خود را در زمینه کالوکیشن هایhave  بالا ببرید. همچنین شما را تشویق می کنیم که جملات جدیدی با استفاده از این ترکیب ها بسازید، زیرا این کار به شما کمک می کند آنها را بهتر به خاطر بسپارید. بسیاری از زبان ‌آموزان می‌گویند که لغات انگلیسی زیادی را می‌دانند، اما هنگام کنار هم قرار دادن کلمات مشکل دارند. یادگیری کالوکیشن ها به شما کمک می کند تا کلمات را به شیوه ای صحیح کنار هم قرار دهید، به گونه ای که حرف زدن شما به زبان انگلیسی طبیعی تر و شبیه تر به یک فرد انگلیسی زبان بومی به نظر برسد.

کالوکیشن Have معنی مثال معنی
Have a backache کمردرد داشتن My father has a backache, so he can’t sleep well. پدرم کمردرد دارد،به همین دلیل نمی تواند خوب بخوابد
Have a bath حمام کردن I can’t remember the last time I had a bath. ‌آخرین باری که حمام کردم یادم نیست .
Have a birthday تولد گرفتن Well, you can’t have a birthday without a cake. خب شما بدون کیک که نمی تونید تولد بگیرید باشید.
Have a bite یه گاز خوردن Can I have a bite of your apple? می تونم یه گاز از سیبت بخورم؟
Have a break استراحت کن Let’s have a break when you finish this exercise پس از اتمام این تمرین بیایید استراحت کنیم
Have a busy day روز شلوغی داشتن I had a busy day yesterday. دیروز روز شلوغی داشتم
Have a career شاغل بودن I’ve always wanted to have a career as a singer. من همیشه دوس داشتم شغلم خوانندگی باشه
Have a chance شانس داشتن We have a chance to make things better. ما فرصتی داریم که اوضاع را بهتر کنیم.
Have a chat چت کردن I’ll have a chat with John about it. من در مورد آن با جان چت خواهم کرد
Have a cold سرماخوردن She has a cold so she is very tired. او سرماخورده است بنابراین خیلی خسته است.
Have a competition رقابت کردن Next week, we will have a competition at school. هفته آینده در مدرسه مسابقه خواهیم داشت.
Have a cup of tea/ coffee یک فنجان چای یا قهوه نوشیدن Would you like to have a cup of tea/coffee? مایلید یک فنجان چای/قهوه بخورید ؟
Have a dance رقصیدن Let’s have a dance together. بیا با هم برقصیم.
Have a day off یک روز مرخصی داشتن I have a few days off before the wedding. من چند روز قبل از عروسی مرخصی دارم.
Have a discussion مکالمه داشتن We have had discussions about her legal situation ما درباره وضعیت حقوقی او صحبت هایی داشته ایم
Have a dream خواب دیدن I had a dream that I won the lottery. خواب دیدم که در لاتاری برنده شدم.
Have a drink نوشیدنی نوشیدن Would you like to have a drink after work? مایل هستید  بعد از کار یک نوشیدنی بنوشید ؟
Have a feeling احساسی داشتن I have a feeling that something is wrong. من احساس می کنم که یه چیزی اشتباه است.
Have a fight دعوا کردن I didn’t want to have a fight with him. من نمی خواستم با او دعوا کنم
Have a goal هدف داشتن She had one goal in life: to accumulate a huge fortune. او در زندگی یک هدف داشت: جمع آوری ثروت عظیم
Have a good time خوش گذرانی کردن I had a good time with my family. با خانواده ام بهم خوش گذشت
Have a good/nice/etc day! روز خوبی داشته باشید I hope you have a good day with your friend. امیدوارم روز خوبی با دوستت داشته باشی
Have a great weekend آخر هفته خوبی داشته باشید Did you have a great weekend? اخر هفته ی خوبی داشتی؟
Have a haircut کوتاه کردن مو

 

I haven’t had a haircut for months. چند ماهه موهامو کوتاه نکردم
Have a hard time مشکل داشتن Companies are having a hard time finding and retaining their people. شرکت ها در جذب و حفظ افراد خود با مشکل مواجه هستند.
Have a headache سردرد داشتن If you have a headache, you should take some aspirin. اگر سردرد دارید باید مقداری اسپرین مصرف کنید.
Have a laugh خندیدن We just muck around in training and have a laugh ما فقط در تمرینات مسخره بازی درمیاریم و می خندیم.
Have a lecture سخنرانی داشتن I will have a lecture tomorrow. من فردا سخنرانی خواهم داشت.
Have lessons دوره دیدن She’s started having driving lessons. او شروع به آموزش رانندگی کرده است
Have a lie down استراحت کردن I’ll go home and have a lie down. من به خانه می روم و استراحت می کنم.
Have a look نگاه انداختن Let me have a look at that, I think it’s mine. اجازه بده به اون یه نگاهی بندازم،فکر کنم مال منه.
Have a meeting جلسه داشتن We have a meeting at 9:00. Don’t be late! ما ساعت ۹ جلسه داریم.
Have a meal غذا خوردن We usually have our evening meal fairly early. ما معمولا شام خود را نسبتاً زود می خوریم.
Have a nap چرت زدن I was exhausted so I had a nap on the sofa. من خسته بودم و روی مبل چرت زدم.
Have a nightmare کابوس دیدن I had a scary nightmare last night. دیشب یک کابوس ترسناک دیدم .
Have a party/concert مهمانی یا کنسرت برگزار کردن It’s your birthday next week, let’s have a party! هفته آینده تولد توست،بیا جشن بگیریم.
Have a passion for اشتیاق داشتن I have a passion for football. من به فوتبال خیلی علاقه دارم.
Have a plan برنامه داشتن Don’t worry ,I have a plan. نگران نباش،من یه برنامه دارم.
Have a problem مشکل داشتن We saw water rushing in and realized we had a serious problem. ما دیدیم که آب هجوم می‌آورد و متوجه شدیم که مشکل جدی داریم
Have a quarrel دعوا کردن We had a terrible quarrel last night. دیشب یه دعوای وحشتناکی داشتیم
Have a relationship رابطه داشتن We’ve always had a good relationship with our neighbors. ما همیشه رابطه خوبی با همسایگان خود داشته ایم.
Have some rest استراحت کردن I’m going upstairs to have some rest. من میرم بالا تا استراحت کنم
Have a right حق داشتن I think you have a right to feel very disappointed. من فکر می کنم شما حق دارید که بسیار ناامید شوید.
Have a safe journey سفر خوبی داشتن Charts are absolutely essential to having a safe journey. نمودارها برای داشتن یک سفر ایمن کاملا ضروری هستند.
Have a sandwich ساندویچ خوردن He did not have a sandwich. او ساندویچ نخورد.
Have a shower دوش گرفتن Mary loves having a hot shower after she’s been swimming. ماری دوست دارد بعد از شنا دوش آب گرم بگیرد.
Have a shave اصلاح کردن صورت I’ll just have a shave before we go. من فقط قبل از رفتن یک اصلاح می کنم.
Have a smell بو داشتن The flowers had a lovely sweet smell. گلها بوی شیرین دوست داشتنی، داشتند.
Have a snack میان وعده خوردن We have a snack with them before the class. قبل از کلاس با آنها یک میان وعده می خوریم.
Have a stroke سکته مغزی کردن I look after my father after he had a stroke. من از پدرم بعد از سکته مغزی مراقبت می کنم
Have a talk حرف زدن John, I’d like to have a talk with you. جان، من می خواهم با شما صحبت کنم.
Have a taste مزه کردن

(تست کردن)

You must have a taste of the fruitcake. حتما کیک میوه را تست کنید.
Have a temperature تب داشتن Sara has a temperature and has gone to bed. سارا تب دارد و داخل رختخواب است.
Have a think فکری کردن I’ll have a think and let you know. من فکر می کنم و به شما اطلاع می دهم
Have a walk قدم زدن She had a walk through the town. او در شهر قدم زد.
Have a word چند کلمه حرف زدن Could I have a word? می تونم چند کلمه ای صحبت کنم؟
Have a wash شستن I’ll just have a quick wash before we go out. من فقط قبل از اینکه بیرون بریم یک شستشوی سریع خواهم داشت.
Have access (to) دسترسی داشتن به Who had access to my computer while I was away?

 

وقتی من نبودم چه کسی به کامپیوتر من دسترسی پیدا کرد؟
Have an accident تصادف کردن دو خودرو

 

I had an accident on my way to work. در مسیر رفتن به سرکار،تصادف کردم.
Have an appointment with قرار ملاقات داشتن با کسی I have an appointment with the doctor today. من امروز وقت دکتر دارم.
Have an argument جروبحث داشتن I had an argument with my father. من با پدرم بحث کردم.
Have an excuse بهانه داشتن She has an excuse for everything او برای همه چیز بهانه ای دارد.
Have an idea نظر داشتن I’ve just had a really good idea! من یک ایده ی واقعا خوب به ذهنم رسید.
Have the opportunity to do sth فرصت کاری را داشتن I was lucky enough to have the opportunity to travel من خیلی خوش شانس بودم که فرصت سفر کردن داشتم
Have breakfast صبحانه خوردن I’m having breakfast with Linda today. من امروز با لیندا صبحانه میخورم
Have difficulties مشکل داشتن By the age of eight, Robbie was having difficulties at school. رابی تا سن هشت سالگی،  در مدرسه با مشکلاتی روبرو بود

 

Have faith ایمان داشتن Personally, I do have faith. من شخصا ایمان دارم.
Have patience شکیبایی کردن/

صبور بودن

Have patience, my dear. Some things take time. عزیزم،صبور باش. بعضی چیزها زمان بره.
Have skills مهارت داشتن The company needs more people who have skills. این شرکت به افراد بامهارت بیشتری نیاز دارد.
Have success موفق بودن China has had considerable success in conserving water since 1983. چین از سال 1983 موفقیت قابل توجهی در حفظ آب داشته است.
Have sympathy همدردی کردن I really have sympathy for them. من واقعاً با آنها همدردی کردم.
Have time وقت داشتن Hopefully we have time to prepare. خوشبختانه برای آماده شدن، زمان داریم.
Have a baby بچه دار شدن She’s going to have a baby. او قرار است بچه دار بشود.

 

 

مطالب بیشتر

صفت هایی که به ed و ing ختم می شوند

کالوکیشن های make در زبان انگلیسی

3.5/5 - (6 امتیاز)

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *