دیجیتال مارکتینگ یا بازاریابی دیجیتال چیزی هست که حتما یک بار شنیدید که یه دنیا وسیع هست که به هر نوع بازاریابی آنلاین، از تبلیغات شبکه های اجتماعی گرفته تا ایمیل مارکتینگ و بهینه سازی موتور های جستجو، گفته می شود.
این حوزه پر از اصطلاحات و اختصارات انگلیسی هست، چون بیشتر تکنولوژی ها و استاندارد های اینترنتی تو کشور های انگلیسی زبان شکل گرفتند. حتی اگه به زبان انگلیسی صحبت نکنید، احتمالاً با کلی از این اصطلاحات مثل SEO، PPC، CTR و کلی کلمه دیگه روبرو شدین. به همین دلیل، در این مقاله، لیستی از اصطلاحات مهم دیجیتال مارکتینگ رو براتون آوردیم که آشنایی با اونها به شما کمک میکنه این صنعت را بهتر بشناسید و حرفه ای تر عمل کنید.
چرا زبان انگلیسی برای بازاریابی مهم است؟
انگلیسی به عنوان زبان اصلی کسب و کار، به طور گسترده ای در مواد بازاریابی مانند بروشورهای فروش، مشخصات محصولات و مقالات تخصصی (White Papers) استفاده می شود.
شرکت های چند ملیتی اغلب انگلیسی را برای ارائه های محصول و همچنین تمامی اشکال ارتباطات تجاری ترجیح می دهند؛ از جمله پلتفرم های مدیریت پروژه مثل Trello، Slack و Asana تا ایمیل ها، تماس های تلفنی و محتوا وبسایت ها.
از آنجا که بسیاری از منابع بازاریابی به زبان انگلیسی منتشر می شوند، گویشوران سایر زبان ها معمولاً به جای ابداع اصطلاحات جدید، از واژه های انگلیسی در مفاهیم بازاریابی استفاده می کنند.
اصطلاحات دیجیتال مارکتینگ به انگلیسی
بازاریابی و تبلیغات
این جدول دارای اصطلاحات اساسی است که برای توصیف جنبه های مختلف بازاریابی استفاده می شوند، همچنین شامل واژه های مرتبط با تبلیغات در رسانه های چاپی، رادیو، تلویزیون و بازاریابی دیجیتال می شوند.
انگلیسی | فارسی | توضیح |
Customer | مشتری | فردی که یک محصول (فیزیکی یا دیجیتالی) را خریداری می کند. |
Client | موکل / مشتری خدمات | کسی که خدماتی مانند برق، مشاوره حقوقی یا مراقبت های بهداشتی را از یک کسب و کار خریداری می کند. |
Logo | لوگو | یک نماد خاص که نمایانگر یک برند است، مانند لبخند آمازون، سه الماس میتسوبیشی |
Slogan | شعار | یک جمله کوتاه که برند و تصویر آن را تبلیغ می کند، مثل «Just do it» از نایک یا «Life’s good» از ال جی. |
Jingle | آهنگ تبلیغاتی | یک ملودی کوتاه و جذاب با متن های به یادماندنی که یک محصول یا خدمات را تبلیغ می کند، مانند «I’m lovin’ it» از مک دونالد. |
Branding | برندینگ | نحوه معرفی یک برند به عموم که شامل رنگ ها، فونت ها، لوگو، شعارها، آهنگ های تبلیغاتی، شخصیت برند و ارزش های برند می شود. |
Brand loyalty | وفاداری به برند | تمایل مشتریان به استفاده مداوم از محصولات و خدمات یک برند خاص، که با ایجاد اعتماد و آشنایی تقویت می شود. |
B2B (Business to Business) | تجارت بین کسب و کارها | فروش کالا یا خدمات از یک کسب و کار به کسب و کار دیگر. |
B2C (Business to Consumer) | تجارت بین کسب و کار و مصرف کننده | بازاریابی محصولات یا خدمات برای مصرف کنندگان عمومی. |
Persona | پرسونا مشتری | شخصیتی خیالی که بازاریابان برای نمایش علایق، سطح درآمد، تحصیلات و عادات خرید مشتریان هدف ایجاد می کنند. |
Ad campaign | کمپین تبلیغاتی | مجموعه ای از تبلیغات مرتبط با یک موضوع خاص که در یک بازه زمانی مشخص اجرا می شود. |
Ad buy | خرید تبلیغات | خرید فضای تبلیغاتی از رسانه های شخص ثالث برای اجرای یک کمپین تبلیغاتی. |
Key Performance Indicators – KPIs | شاخص های کلیدی عملکرد | معیارهایی هستند که برای ارزیابی موفقیت یک کمپین بازاریابی دیجیتال استفاده می شوند. شامل ترافیک سایت، نرخ تبدیل، تعاملات در شبکه های اجتماعی و نرخ باز شدن ایمیل ها هستند. |
Landing Page | صفحه فرود | صفحات فرود صفحات مستقل هستند که پس از کلیک روی یک تبلیغ یا ایمیل به آن ها هدایت می شود و هدف آن ها تبدیل بازدید کنندگان به مشتری از طریق انجام یک اقدام خاص است. |
Brand Positioning | جایگاه یابی برند | جایگاه یابی برند فرآیندی است که در آن کسب و کارها، ویژگی ها و مزایای کلیدی برند خود را شناسایی و به مشتریان منتقل می کنند تا در بازار حضور قوی و ماندگاری داشته باشند. |
Influencer Marketing | بازاریابی تاثیرگذار | استفاده از افراد معروف در شبکه های اجتماعی برای تبلیغ برند |
تبلیغ محصولات و خدمات
بازاریابی دیجیتال شامل روش هایی است که از طریق آن ها محصولات و خدمات به صورت آنلاین تبلیغ می شوند. از پلتفرم های رسانه های اجتماعی مانند اینستاگرام، فیس بوک، تیک تاک و توییتر گرفته تا تبلیغات ایمیلی و پرداخت به ازای هر کلیک، بازاریابی دیجیتال به افراد در دستگاه های مختلف از جمله لپ تاپ ها، دسکتاپ ها، گوشی های موبایل و تبلت ها دسترسی پیدا می کند.
انگلیسی | فارسی | توضیح |
Ad Targeting | هدف گذاری تبلیغاتی | نمایش تبلیغات مرتبط با افراد به طور خاص هنگام مرور وب یا استفاده از رسانه های اجتماعی. |
Keywords | کلمات کلیدی | اصطلاحات جستجوی اینترنتی که معمولاً یک یا دو کلمه طول دارند و برای بهینه سازی موتور جستجو استفاده می شوند. |
Long-tail Keywords | کلمات کلیدی بلند | اصطلاحات خاص جستجوی اینترنتی که بیشتر از سه کلمه دارند. |
Content Marketing | بازاریابی محتوا | استفاده از محتوای آموزنده و آموزشی برای ساخت اعتبار برند و اعتماد مصرف کنندگان. |
Social Media Marketing | بازاریابی شبکه های اجتماعی | تبلیغ شرکت ها، محصولات یا خدمات از طریق شبکه های اجتماعی با تعامل مستقیم با مصرف کنندگان. |
SERPs | صفحات نتایج موتور جستجو | فهرستی از وب سایت هایی که هنگام جستجوی اینترنتی در موتورهای جستجو مانند گوگل یا بینگ ظاهر می شوند. |
SEO (Search Engine Optimization) | بهینه سازی موتور جستجو | استفاده از ابزارهایی مانند کلمات کلیدی مرتبط و لینک ها به صفحات وب دیگر برای افزایش شانس لیست شدن وب سایت در صفحه اول SERPs و دیده شدن بیشتر. |
PPC (Pay-per-click) | پرداخت به ازای هر کلیک | نوعی تبلیغات آنلاین تعاملی که به تبلیغ کنندگان هزینه ای جزئی می گیرد هر بار که یک کاربر اینترنتی روی آگهی PPC کلیک می کند. |
Mailing List | فهرست ایمیل | مجموعه ای از آدرس های ایمیل (و اطلاعات دیگر) از افرادی که به موضوعات خاص علاقه دارند. |
A/B Testing | آزمایش A/B | آزمایش دو نسخه مختلف از یک تبلیغ یا کمپین ایمیلی برای تعیین اینکه کدام یک عملکرد بهتری دارد. |
Search Engine Marketing (SEM) | بازاریابی موتور جستجو | SEM شامل تبلیغ یک وب سایت برای افزایش دید آن در صفحات نتایج موتور جستجو (SERP) است. این کار از طریق روشهایی مانند تبلیغات کلیکی (PPC)، تحقیق کلمات کلیدی و بهینه سازی محتوای وب سایت انجام می شود. |
Email Marketing | بازاریابی ایمیلی | بازاریابی ایمیلی به ارسال پیام های تبلیغاتی هدفمند به ایمیل مشترکین اشاره دارد که می تواند شامل خبرنامه ها، پیشنهادات ویژه و محتوای مرتبط باشد. |
Conversion Rate Optimization – CRO | بهینه سازی نرخ تبدیل | CRO به بهینه سازی صفحات فرود (Landing Pages) برای افزایش درصد بازدید کنندگانی که اقدامی دلخواه انجام می دهند، مانند خرید یا پر کردن فرم، اشاره دارد. |
Affiliate Marketing | بازاریابی وابسته | بازاریابی وابسته یک تکنیک بازاریابی است که در آن شرکت ها برای تبلیغ محصولات خود با افراد یا سازمان های دیگر شریک می شوند و به آن ها کمیسیون می دهند. |
Call-to-Action – CTA | دعوت به اقدام | CTA یک عبارت یا دکمه است که کاربران را به انجام یک عمل خاص مانند خرید، عضویت در خبرنامه یا دانلود یک فایل فرا می خواند. |
Click-Through-Rate – CTR | نرخ کلیک | معیاری است که برای اندازه گیری اثربخشی تبلیغات یا صفحات وب استفاده می شود. |
Return on Investment – ROI | بازگشت سرمایه | معیاری است که برای ارزیابی سودآوری یک سرمایه گذاری استفاده می شود. |
Retargeting | بازاریابی مجدد | نمایش تبلیغات به کاربرانی که قبلاً به وب سایت سر زده اند. |
Impressions | نمایش ها | تعداد دفعاتی که تبلیغ یا محتوا در صفحه کاربر دیده میشه، بدون در نظر گرفتن کلیک. |
بازاریابی و فروش
انگلیسی | فارسی | توضیح |
Prospect | مشتری احتمالی | فردی که به عنوان یک مشتری بالقوه شناخته می شود و نیازها و علایق آن مشخص شده است. |
Customer base | پایگاه مشتری | گروهی از مشتریان که به طور منظم از یک کسب و کار خرید می کنند و معمولاً با شرکت در رسانه های اجتماعی تعامل دارند و محصولات آن را به دوستان و خانواده شان توصیه می کنند. |
Convert | متقاعد کردن | متقاعد کردن یک مشتری احتمالی به خرید محصول یا خدمت. |
Customer acquisition cost | هزینه جذب مشتری | میزان پولی که به طور متوسط یک شرکت برای جذب مشتریان بالقوه و تبدیل آن ها به مشتریان واقعی صرف می کند. |
Cold call | تماس بدون هماهنگی | تماسی از طرف یک فروشنده به یک مشتری احتمالی که قبلاً هیچ علاقه ای به محصولات یا خدمات شرکت نداشته است. |
Warm call | تماس با آشنایی قبلی | تماسی از طرف یک فروشنده به کسی که قبلاً تماس گرفته یا از طریق یک آشنای مشترک با او آشناست. |
Lead | سرنخ | یک مشتری احتمالی که معمولاً توسط یک حرفه ای فروش دیگر به فروشنده معرفی می شود. |
Purchase order | سفارش خرید | یک توافق کتبی بین خریدار و فروشنده که نوع و مقدار کالاها، قیمت، تاریخ تحویل و اطلاعات مرتبط دیگر را مشخص می کند. |
Close | بستن معامله | تکمیل کردن یک معامله یا فروش. |
Customer Relationship Management – CRM | مدیریت ارتباط با مشتری | سیستمی است که برای مدیریت و تجزیه و تحلیل تعاملات مشتریان، داده ها و روابط آن ها با برند در طول دوره عمر مشتری استفاده می شود. |
بازاریابی دیجیتال و بهینه سازی
انگلیسی | فارسی | توضیح |
Bounce Rate | نرخ پرش | درصد کاربرانی که بدون تعامل با سایت، آن را ترک می کنند. |
Engagement Rate | نرخ تعامل | میزان تعامل کاربران با محتوای دیجیتال مانند لایک، اشتراک گذاری و نظرات. |
Heatmap | نقشه حرارتی | ابزاری برای نمایش رفتار کاربران در یک صفحه وب. |
Funnel | قیف فروش | مسیری که کاربران طی می کنند تا به مشتری تبدیل شوند. |
Organic Traffic | ترافیک ارگانیک | بازدید هایی که بدون تبلیغات پولی از موتورهای جستجو به سایت وارد می شوند. |
Paid Traffic | ترافیک پولی | بازدید هایی که از طریق تبلیغات آنلاین ایجاد می شوند. |
UTM Parameters | پارامترهای UTM | کد های اضافی در URL که برای ردیابی منبع ترافیک استفاده می شوند. |
Customer Lifetime Value (CLV) | ارزش طول عمر مشتری | مجموع درآمدی که یک مشتری در طول رابطه با برند ایجاد می کند. |
جمع بندی و نتیجه گیری
یاد گرفتن اصطلاحات دیجیتال مارکتینگ به انگلیسی یک مهارت خیلی مهم است که به شما کمک می کند توی بازار جهانی بهتر عمل کنید. با آشنایی با این مفاهیم، نه تنها درک بهتری از استراتژی های بازاریابی پیدا می کنید، بلکه می توانید راحت تر با مشتری ها و همکارای بین المللی ارتباط بگیرید.
شرکت در کلاس های آموزش زبان انگلیسی موسسه دهخدا
بیشتر بخوانید:
تفاوت لهجه بریتیش و امریکن (British vs American)
لیست کامل لغات مشترک فارسی و انگلیسی در جدول
لیست کلمات انگلیسی که معادل فارسی ندارند