لغات آلمانی سطح a1 pdf (لیست کامل در جدول)

لغات آلمانی سطح a1 pdf (لیست کامل در جدول)

چی میشد اگه منبعی بود که همه لغات A1 رو همراه با آرتیکل، مثال و تلفظ فارسی یه جا داشت…!؟

این رویا نبود… 

فکری بود که بعد از یکی دو جلسه کلاس آلمانی رفتن به ذهنم رسید. علت اصلیش هم این بود که لغات آلمانی جنسیت دارن برای همین یادگیریشون برای ما ایرانی ها یه کم چالشیه!

برای همین خودم دست به کار شدم و تو این مطلب قرار لیست کامل کلمات A1 آلمانی رو به همراه جمله سازی که کمکتون میکنه هر کدوم رو کامل یاد بگیرید معرفی کنم.

پس با یک مطلب ارزشمند طرف هستید! برای یادگیری هم پیشنهاد می کنم اول کلمات رو به خصوص با آرتیکل تمرین کنید و بعد جمله های ساخته شده باهاشون رو ببینید که کامل تو ذهنتون جا بیفته.

نکته: یاد گرفتن لغات به صورت موضوعی (مثلا خرید، رستوران، حمل و نقل و…) بهتر از حفظ کردن لیست طولانیه چون ذهن راحت‌تر رابطه بین لغات را می‌سازه و در مکالمه واقعی سریع‌تر به ذهن میاد. خودمم اینطوری یاد گرفتم برای همین لغات این مطلب رو به همین صورت دسته بندی کردم. 

دانلود لغات آلمانی سطح a1 pdf

سلام و احوالپرسی در زبان آلمانی سطح A1

سلام و احوالپرسی در زبان آلمانی سطح A1

لغت/عبارت آلمانی تلفظ فارسی معنی فارسی جمله نمونه معنی جمله
Hallo هالو سلام Hallo, wie geht’s? سلام، حالت چطوره؟
Guten Morgen گوتن مورگن صبح بخیر Guten Morgen, Anna! صبح بخیر آنا!
Guten Tag گوتن تاگ روز بخیر Guten Tag, Herr Müller! روز بخیر آقای مولر!
Guten Abend گوتن آبِند عصر بخیر Guten Abend, meine Freunde. عصر بخیر دوستانم.
Gute Nacht گوتِ ناخْت شب بخیر Gute Nacht, Mama. شب بخیر مامان.
Tschüss چوس خداحافظ (غیر رسمی) Tschüss, bis morgen! خداحافظ، تا فردا!
Auf Wiedersehen آوف ویدِر زِه‌ن خداحافظ (رسمی) Auf Wiedersehen, Frau Becker! خداحافظ خانم بکر!
Wie geht’s? وی گیتس؟ حالت چطوره؟ Hallo Tom, wie geht’s? سلام تام، حالت چطوره؟
Mir geht’s gut میر گیتس گوت من خوبم Danke, mir geht’s gut. ممنون، من خوبم.
Danke دانکِه ممنون Danke für deine Hilfe. ممنون بابت کمکت.
Bitte بیتِه لطفاً / خواهش می‌کنم Bitte, komm rein! لطفاً بیا داخل!

رنگ ها در زبان آلمانی سطح A1

رنگ آلمانی تلفظ فارسی معنی فارسی جمله نمونه معنی جمله
rot روت قرمز Die Blume ist rot. گل قرمز است.
blau بلاو آبی Der Himmel ist blau. آسمان آبی است.
grün گروین سبز Der Apfel ist grün. سیب سبز است.
gelb گِلب زرد Die Sonne ist gelb. خورشید زرد است.
schwarz شوارس سیاه Die Katze ist schwarz. گربه سیاه است.
weiß وایس سفید Der Schnee ist weiß. برف سفید است.
grau گراو خاکستری Der Pullover ist grau. پلیور خاکستری است.
braun براون قهوه‌ای Der Tisch ist braun. میز قهوه‌ای است.
rosa روزا صورتی Die Tasche ist rosa. کیف صورتی است.
lila لیلا بنفش Das Kleid ist lila. لباس بنفش است.
orange اورانش نارنجی Die Blume ist orange. گل نارنجی است.

خانواده، دوستان و روابط در زبان آلمانی سطح A1

کلمه آلمانی معنی فارسی تلفظ فارسی
die Familie خانواده دی فامیلـیه
der Vater پدر در فـاتَر
die Mutter مادر دی موتَر
der Sohn پسر در زون
die Tochter دختر دی تُختَر
die Eltern والدین دی اِلـتَرن
der Bruder برادر در بروودَر
die Schwester خواهر دی شوِستَر
der Freund دوست (مذکر) در فروینت
die Freundin دوست (مونث) دی فرویندین
die Geschwister خواهر و برادرها دی گِشوِستَر
der Onkel عمو / دایی در اونکِل
die Tante عمه / خاله دی تانته
die Großeltern پدربزرگ و مادربزرگ دی گرووس‌اِلـتَرن
der Großvater Opa پدربزرگ در گرووس‌فاتَر / اوپا
die Großmutter Oma مادربزرگ دی گرووس‌موتَر / اوما
der Ehemann شوهر در اِه‌مان
die Ehefrau همسر (زن) دی اِه‌فراو

جمله‌های نمونه برای دوستان با معنی و تلفظ

جمله آلمانی معنی فارسی تلفظ فارسی
Meine Familie ist groß. خانواده‌ی من بزرگ است. ماینه فامیلـیه ایست گرووس
Mein Vater ist Lehrer. پدر من معلم است. ماین فـاتَر ایست لِرِر
Meine Mutter kocht sehr gut. مادرم خیلی خوب آشپزی می‌کند. ماینه موتَر کوخت زِیا گوت
Mein Sohn ist vier Jahre alt. پسرم چهار ساله است. ماین زون ایست فیر یاره آلت
Meine Tochter geht in die Schule. دخترم به مدرسه می‌رود. ماینه تُختَر گیت این دی شوله
Meine Eltern wohnen in Berlin. والدینم در برلین زندگی می‌کنند. ماینه اِلـتَرن وونِن این برلین
Mein Bruder spielt Fußball. برادرم فوتبال بازی می‌کند. ماین بروودَر شپیلت فوسبال
Meine Schwester ist Studentin. خواهرم دانشجو است. ماینه شوِستَر ایست شتودِنتین
Mein Freund heißt Peter. دوست من پیتر نام دارد. ماین فروینت هایست پتر
Meine Freundin ist sehr nett. دوستم (دختر) خیلی مهربان است. ماینه فرویندین ایست زِیا نت
Ich habe zwei Geschwister. من دو خواهر و برادر دارم. ایش هابه تسوای گِشوِستَر
Mein Onkel lebt in Hamburg. عمو/داییم در هامبورگ زندگی می‌کند. ماین اونکِل لیبت این هامبورگ
Meine Tante arbeitet im Krankenhaus. عمه/خالۀ من در بیمارستان کار می‌کند. ماینه تانته آربایتِت ایم کرانکنهاوس
Meine Großeltern sind alt. پدربزرگ و مادربزرگم پیر هستند. ماینه گرووس‌اِلـتَرن زینت آلت
Mein Opa schläft. پدربزرگم خوابیده است. ماین اوپا شلَیفْت
Meine Oma liest ein Buch. مادربزرگم کتابی می‌خواند. ماینه اوما لیست آین بوخ
Mein Ehemann arbeitet viel. شوهرم زیاد کار می‌کند. ماین اِه‌مان آربایتِت فیل
Meine Ehefrau ist Ärztin. همسرم (زن) پزشک است. ماینه اِه‌فراو ایست اِرتس‌تین

غذا ها و نوشیدنی ها در زبان آلمانی سطح A1

غذا ها و نوشیدنی ها در زبان آلمانی سطح A1

کلمه آلمانی معنی فارسی تلفظ فارسی
das Brot نان داس بروت
das Brötchen نان کوچک (نان صبحانه) داس بروتشن
die Suppe سوپ دی زوپه
der Käse پنیر در کزه
die Wurst سوسیس / کالباس دی وورست
das Fleisch گوشت داس فلایش
das Hähnchen مرغ داس هِنخِن
der Fisch ماهی در فیش
das Gemüse سبزیجات داس گِموزه
das Obst میوه داس اُبست
der Apfel سیب در آپفل
die Banane موز دی بانه‌نه
die Orange پرتقال دی اورانگه
die Milch شیر دی میلش
das Wasser آب داس واسه
der Kaffee قهوه در کافه
der Tee چای در ته
der Saft آبمیوه در زافت
das Bier آبجو داس بیِر
der Wein شراب در واین

جمله‌های نمونه با معنی و تلفظ

جمله آلمانی معنی فارسی تلفظ فارسی
Ich esse gern Brot. من دوست دارم نان بخورم. ایش اسه گِرن بروت
Zum Frühstück esse ich ein Brötchen. برای صبحانه یک نان کوچک می‌خورم. تسوم فروشتوک اسه ایش آین بروتشن
Die Suppe ist warm. سوپ گرم است. دی زوپه ایست وارم
Der Käse schmeckt gut. پنیر خوشمزه است. در کزه شمه‌کت گوت
Ich kaufe eine Wurst. من یک سوسیس می‌خرم. ایش کاؤفه آینه وورست
Wir essen heute Fleisch. ما امروز گوشت می‌خوریم. ویا اسن هویته فلایش
Zum Mittagessen gibt es Hähnchen. برای ناهار مرغ داریم. تسوم میتاگ‌اسن گیت اس هنخِن
Der Fisch ist frisch. ماهی تازه است. در فیش ایست فریش
Ich koche heute Gemüse. من امروز سبزیجات می‌پزم. ایش کوخه هویته گِموزه
Das Obst ist gesund. میوه سالم است. داس اُبست ایست گزوند
Der Apfel ist rot. سیب قرمز است. در آپفل ایست روت
Die Banane ist gelb. موز زرد است. دی بانه‌نه ایست گِلب
Ich trinke frisch gepresste Orange. من آب پرتقال تازه می‌نوشم. ایش ترینکه فریش گِپرسته اورانگه
Die Milch ist kalt. شیر سرد است. دی میلش ایست کالت
Ich brauche ein Glas Wasser. من به یک لیوان آب نیاز دارم. ایش براوخه آین گلاس واسه
Ich trinke jeden Morgen Kaffee. من هر صبح قهوه می‌نوشم. ایش ترینکه یدن مورگن کافه
Zum Frühstück gibt es Tee. برای صبحانه چای هست. تسوم فروشتوک گیت اس ته
Der Saft ist süß. آبمیوه شیرین است. در زافت ایست زوس
Ein Glas Bier, bitte! یک لیوان آبجو لطفاً! آین گلاس بیِر، بیتّه
Der Wein ist rot. شراب قرمز است. در واین ایست روت

اسامی مشاغل رایج در زبان آلمانی سطح A1

کلمه آلمانی معنی فارسی تلفظ فارسی
der Lehrer / die Lehrerin معلم در لِرِر / دی لِرِرین
der Student / die Studentin دانشجو در شتودِنت / دی شتودِنتین
der Arzt / die Ärztin پزشک در آرتست / دی اِرتس‌تین
der Ingenieur / die Ingenieurin مهندس در اینژنـیور / دی اینژنـیورین
der Verkäufer / die Verkäuferin فروشنده در فِرکویفَر / دی فِرکویفَرین
der Kellner / die Kellnerin گارسون در کلنِر / دی کلنِرین
der Koch / die Köchin آشپز در کوخ / دی کُخین
der Fahrer / die Fahrerin راننده در فاهغَر / دی فاهغَرین
der Polizist / die Polizistin پلیس در پولی‌تسیست / دی پولی‌تسیستین
der Arbeiter / die Arbeiterin کارگر در آربایتَر / دی آربایتَرین
der Bauer / die Bäuerin کشاورز در بائوَر / دی بویَرین
der Mechaniker / die Mechanikerin مکانیک در مِخانیکَر / دی مِخانیکَرین
der Journalist / die Journalistin روزنامه‌نگار در ژورنالیست / دی ژورنالیستین
der Manager / die Managerin مدیر در مَنِجَر / دی مَنِجَرین
der Künstler / die Künstlerin هنرمند در کونست‌لَر / دی کونست‌لَرین

لغات در جمله

جمله آلمانی معنی فارسی تلفظ فارسی
Mein Vater ist Lehrer. پدرم معلم است. ماین فاتر ایست لِرِر
Ich bin Student in Berlin. من دانشجو در برلین هستم. ایش بین شتودِنت این برلین
Meine Mutter ist Ärztin. مادرم پزشک است. ماینه موتَر ایست اِرتس‌تین
Mein Bruder ist Ingenieur. برادرم مهندس است. ماین بروودَر ایست اینژنـیور
Sie arbeitet als Verkäuferin. او به‌عنوان فروشنده کار می‌کند. زی آربایتِت آلس فِرکویفَرین
Der Mann ist Kellner im Restaurant. آن مرد گارسون در رستوران است. در مان ایست کلنِر ایم رِستُغانت
Meine Tante ist Köchin. خاله‌ام آشپز است. ماینه تانته ایست کُخین
Er ist Fahrer von Beruf. او راننده است. اِر ایست فاهغَر فون بَروف
Mein Onkel ist Polizist. دایی من پلیس است. ماین اونکل ایست پولی‌تسیست
Sie ist Arbeiterin in einer Fabrik. او کارگر در یک کارخانه است. زی ایست آربایتَرین این آینَر فابریک
Mein Großvater war Bauer. پدربزرگم کشاورز بود. ماین گرووس‌فاتَر وا غ بائوَر
Er arbeitet als Mechaniker. او به‌عنوان مکانیک کار می‌کند. اِر آربایتِت آلس مِخانیکَر
Ich bin Journalist. من روزنامه‌نگار هستم. ایش بین ژورنالیست
Meine Schwester ist Managerin. خواهرم مدیر است. ماینه شوِستَر ایست مَنِجَرین
Er ist Künstler und malt Bilder. او هنرمند است و نقاشی می‌کشد. اِر ایست کونست‌لَر اونت مالت بیلدَر

توصیف افراد در زبان آلمانی سطح A1

کلمه آلمانی آرتیکل معنی فارسی تلفظ فارسی
der Mann der مرد در مان
die Frau die زن دی فراو
das Kind das کودک داس کیند
die Person die شخص / فرد دی پِرْزون
der Freund / die Freundin der / die دوست (پسر / دختر) در فروینت / دی فرویندین
groß قد بلند گروس
klein قد کوتاه / کوچک کلاین
jung جوان یونگ
alt پیر / قدیمی آلت
schön زیبا شون
hässlich زشت هِسلیش
dick چاق دیک
dünn لاغر دون
stark قوی شتارک
schwach ضعیف شواخ
freundlich دوستانه / مهربان فروینت‌لیش
nett خوب / مهربان نت
sympathisch دوست‌داشتنی زیمپاتیش
blond بور (موی روشن) بلُند
dunkel تیره دونکل

جمله‌های نمونه با معنی و تلفظ

جمله آلمانی معنی فارسی تلفظ فارسی
Der Mann ist groß. آن مرد قدبلند است. در مان ایست گروس
Die Frau ist schön. آن زن زیباست. دی فراو ایست شون
Das Kind spielt im Garten. کودک در حیاط بازی می‌کند. داس کیند شپیلت ایم گارتن
Die Person ist sehr nett. آن شخص خیلی مهربان است. دی پِرْزون ایست زِیا نت
Mein Freund ist jung. دوست من جوان است. ماین فروینت ایست یونگ
Er ist klein und dünn. او قدکوتاه و لاغر است. اِر ایست کلاین اونت دون
Meine Oma ist alt. مادربزرگم پیر است. ماینه اوما ایست آلت
Das Mädchen ist sehr schön. دختر خیلی زیباست. داس مِدخِن ایست زِیا شون
Er ist leider hässlich. متأسفانه او زشت است. اِر ایست لایدَر هِسلیش
Mein Bruder ist dick. برادرم چاق است. ماین بروودَر ایست دیک
Sie ist stark. او قوی است. زی ایست شتارک
Das Baby ist noch schwach. بچه هنوز ضعیف است. داس بیبی ایست نوخ شواخ
Meine Schwester ist sehr freundlich. خواهرم خیلی دوستانه/مهربان است. ماینه شوِستَر ایست زِیا فروینت‌لیش
Der Lehrer ist nett. معلم مهربان است. در لِرِر ایست نت
Die Nachbarin ist sympathisch. همسایه‌ (زن) دوست‌داشتنی است. دی ناخبارین ایست زیمپاتیش
Sie hat blonde Haare. او موهای بور دارد. زی هات بلُنده هاره
Er hat dunkle Augen. او چشم‌های تیره دارد. اِر هات دونکله آوگن

نام خانه‌ و وسایل سطح A1 آلمانی

آلمانی (با آرتیکل) معنی فارسی تلفظ فارسی
das Haus خانه داس هاوس
die Wohnung آپارتمان دی وونونگ
das Zimmer اتاق داس تسیمر
die Küche آشپزخانه دی کوخه
das Bad / Badezimmer حمام داس باد / بادِتسیمر
das Wohnzimmer اتاق نشیمن داس وون‌تسیمر
das Schlafzimmer اتاق خواب داس شلاف‌تسیمر
die Tür در دی تور
das Fenster پنجره داس فِنستر
der Tisch میز دیر تیش
der Stuhl صندلی دیر اشتول
das Bett تختخواب داس بِت
das Sofa مبل داس زوفا
der Schrank کمد دیر شِرانک
die Lampe چراغ دی لامپه
der Teppich فرش دیر تِپیش
der Fernseher تلویزیون دیر فِرنزِه‌یر
der Kühlschrank یخچال دیر کُهل‌شِرانک

جمله با همان کلمات

جمله آلمانی معنی فارسی تلفظ فارسی
Das Haus ist groß. خانه بزرگ است. داس هاوس ایست گروس
Meine Wohnung ist klein. آپارتمان من کوچک است. ماینه وونونگ ایست کلاین
Das Zimmer hat ein Fenster. اتاق یک پنجره دارد. داس تسیمر هات آین فِنستر
Die Küche ist modern. آشپزخانه مدرن است. دی کوخه ایست مودِرن
Das Bad ist sauber. حمام تمیز است. داس باد ایست زاوبر
Wir sitzen im Wohnzimmer. ما در اتاق نشیمن نشسته‌ایم. ویر زیتسن ایم وون‌تسیمر
Das Schlafzimmer ist ruhig. اتاق خواب آرام است. داس شلاف‌تسیمر ایست رویش
Die Tür ist offen. در باز است. دی تور ایست اوفن
Das Fenster ist geschlossen. پنجره بسته است. داس فِنستر ایست گشلاسن
Der Tisch ist rund. میز گرد است. دیر تیش ایست روند
Der Stuhl ist bequem. صندلی راحت است. دیر اشتول ایست بکوِم
Das Bett ist neu. تختخواب جدید است. داس بِت ایست نوی
Das Sofa ist weich. مبل نرم است. داس زوفا ایست وایخ
Der Schrank ist voll. کمد پر است. دیر شِرانک ایست فول
Die Lampe ist hell. چراغ روشن است. دی لامپه ایست هل
Der Teppich ist bunt. فرش رنگارنگ است. دیر تِپیش ایست بونت
Der Fernseher ist an. تلویزیون روشن است. دیر فِرنزِه‌یر ایست آن
Der Kühlschrank ist leer. یخچال خالی است. دیر کُهل‌شِرانک ایست لِر

فعالیت‌های اوقات فراغت سطح A1 آلمانی

فعالیت‌های اوقات فراغت سطح A1 آلمانی

آلمانی (با آرتیکل) معنی فارسی تلفظ فارسی
das Buch کتاب داس بوح
das Kino سینما داس کینو
das Theater تئاتر داس ته‌آتر
das Konzert کنسرت داس کُنتسرت
das Schwimmbad استخر داس شْویم‌باد
das Café کافه داس کافه
der Sport ورزش دیر شْپورت
der Fußball فوتبال دیر فوسبال
der Tennis تنیس دیر تِنیس
das Spiel بازی داس اشپیل
die Musik موسیقی دی موزیک
die Gitarre گیتار دی گیتاره
die Reise سفر دی رَیزه
das Internet اینترنت داس اینترنِت
der Spaziergang پیاده‌روی دیر شْپاتسیرگانگ
das Hobby سرگرمی داس هوبی
der Film فیلم دیر فیلم
die Freunde (Pl.) دوستان دی فروینْده

یادگیری لغات در جمله ها:

جمله آلمانی معنی فارسی تلفظ فارسی
Ich lese ein Buch. من یک کتاب می‌خوانم. ایش لِزه آین بوح
Wir gehen ins Kino. ما به سینما می‌رویم. ویر گه‌ین اینس کینو
Er geht ins Theater. او به تئاتر می‌رود. اَر گه‌ت اینس ته‌آتر
Sie hört Musik im Konzert. او در کنسرت موسیقی گوش می‌دهد. زی هورت موزیک ایم کُنتسرت
Wir schwimmen im Schwimmbad. ما در استخر شنا می‌کنیم. ویر شْویمِن ایم شْویم‌باد
Ich trinke Kaffee im Café. من در کافه قهوه می‌نوشم. ایش تْرینکه کافه ایم کافه
Er macht Sport jeden Tag. او هر روز ورزش می‌کند. اَر ماخت شْپورت یِدن تاگ
Wir spielen Fußball. ما فوتبال بازی می‌کنیم. ویر اشپیلن فوسبال
Ich spiele Tennis. من تنیس بازی می‌کنم. ایش اشپیلِ تِنیس
Das Spiel ist interessant. بازی جالب است. داس اشپیل ایست اینترسّانت
Ich höre Musik. من موسیقی گوش می‌دهم. ایش هوره موزیک
Er spielt Gitarre. او گیتار می‌نوازد. اَر اشپیلْت گیتاره
Wir machen eine Reise. ما یک سفر می‌رویم. ویر ماخن آینه رَیزه
Ich surfe im Internet. من در اینترنت گشت می‌زنم. ایش زُرفه ایم اینترنِت
Wir machen einen Spaziergang. ما پیاده‌روی می‌کنیم. ویر ماخن آینن شْپاتسیرگانگ
Mein Hobby ist Lesen. سرگرمی من مطالعه است. ماین هوبی ایست لِزن
Wir sehen einen Film. ما یک فیلم می‌بینیم. ویر زِهن آینن فیلم
Ich treffe meine Freunde. من دوستانم را ملاقات می‌کنم. ایش تْرِفه ماینه فروینْده

اعداد در زبان آلمانی سطح A1

عدد آلمانی معنی فارسی تلفظ فارسی
eins یک آینس
zwei دو تسوای
drei سه درای
vier چهار فیر
fünf پنج فینف
sechs شش زِکس
sieben هفت زیبن
acht هشت آخت
neun نه نوین
zehn ده تسن
elf یازده اِلْف
zwölf دوازده تسولف
zwanzig بیست تسوانسیش
dreißig سی درای‌سیش
vierzig چهل فیرسیش
fünfzig پنجاه فینف‌سیش
hundert صد هوندرت
tausend هزار تاوزِنت

جمله ها:

آلمانی معنی فارسی تلفظ فارسی
Ich habe eins Auto. من یک ماشین دارم. ایش هابه آینس آوتو
Wir sind zwei Freunde. ما دو دوست هستیم. ویر زیند تسوای فروینْده
Er hat drei Kinder. او سه بچه دارد. اَر هات درای کیندر
Ich kaufe vier Äpfel. من چهار سیب می‌خرم. ایش کائوفه فیر اپفل
Sie hat fünf Bücher. او پنج کتاب دارد. زی هات فینف بوحِر
Wir lernen seit sechs Monaten Deutsch. ما شش ماه است آلمانی می‌خوانیم. ویر لرنن زایت زِکس مونه‌تن دُیچ
Er schläft sieben Stunden. او هفت ساعت می‌خوابد. اَر شْلِفت زیبن شتوندن
Ich esse acht Bananen. من هشت موز می‌خورم. ایش اسه آخت بانانن
Das Haus hat neun Fenster. آن خانه ۹ پنجره دارد. داس هاوس هات نوین فِنستر
Wir zählen bis zehn. ما تا ده می‌شماریم. ویر تسِلن بیس تسن
Ich bin elf Jahre alt. من ۱۱ ساله هستم. ایش بین اِلْف یاره آلت
Er kommt um zwölf Uhr. او ساعت ۱۲ می‌آید. اَر کُمت اوم تسولف اور
Das kostet zwanzig Euro. این ۲۰ یورو قیمت دارد. داس کُستِت تسوانسیش اویرو
Er ist dreißig Jahre alt. او ۳۰ سال دارد. اَر ایست درای‌سیش یاره آلت
Wir fahren mit vierzig Leuten. ما با ۴۰ نفر سفر می‌کنیم. ویر فاهْرن میت فیرسیش لُی‌تن
Sie arbeitet fünfzig Stunden pro Woche. او ۵۰ ساعت در هفته کار می‌کند. زی آربایتِت فینف‌سیش شتوندن پرو وُخه
Es gibt hundert Studenten. ۱۰۰ دانشجو وجود دارد. اِس گیت هوندرت شتودِنتن
In der Stadt wohnen tausend Menschen. در شهر هزار نفر زندگی می‌کنند. این دیر شتات وونن تاوزِنت منشن

روزهای هفته، ماه‌ها و فصول در زبان آلمانی سطح A1

آلمانی (با آرتیکل) معنی فارسی تلفظ فارسی
Montag دوشنبه مون‌تاگ
Dienstag سه‌شنبه دیِن‌ستاگ
Mittwoch چهارشنبه میت‌وخ
Donnerstag پنج‌شنبه دونِر‌ستاگ
Freitag جمعه فری‌تاگ
Samstag / Sonnabend شنبه زام‌ستاگ / زون‌ابند
Sonntag یکشنبه زون‌تاگ
Januar ژانویه یانوآر
Februar فوریه فِبروآر
März مارس مِرتس
April آوریل آپرل
Mai مه مای
Juni ژوئن یونی
Juli جولای یولی
August اوت آوگوست
September سپتامبر زِپتِمبر
Oktober اکتبر اکتوبر
November نوامبر نووِمبر
Dezember دسامبر دِزِمبر
der Frühling بهار دیر فریولینگ
der Sommer تابستان دیر زومِر
der Herbst پاییز دیر هِرْبست
der Winter زمستان دیر وینتر

جمله ها:

جمله آلمانی معنی فارسی تلفظ فارسی
Heute ist Montag. امروز دوشنبه است. هویته ایست مون‌تاگ
Morgen ist Dienstag. فردا سه‌شنبه است. مورگن ایست دیِن‌ستاگ
Übermorgen ist Mittwoch. پس‌فردا چهارشنبه است. اوبِر‌مورگن ایست میت‌وخ
Ich habe am Donnerstag frei. من پنج‌شنبه آزاد هستم. ایش هابه آم دونِر‌ستاگ فراي
Am Freitag gehen wir ins Kino. جمعه به سینما می‌رویم. آم فری‌تاگ گه‌ن ویر اینس کینو
Am Samstag gehe ich einkaufen. شنبه می‌روم خرید کنم. آم زام‌ستاگ گه‌ایش آیش آین‌کافن
Der Sonntag ist ein Ruhetag. یکشنبه روز استراحت است. دیر زون‌تاگ ایست آین روه‌تاگ
Im Januar beginnt das neue Jahr. در ژانویه سال جدید شروع می‌شود. ایم یانوآر بِگینت داس نویه یاهر
Mein Geburtstag ist im Februar. تولد من در فوریه است. ماین گِبورست‌تاگ ایست ایم فِبروآر
Im März blühen die Blumen. در مارس گل‌ها شکوفه می‌دهند. ایم مِرتس بلوی‌هن دی بلومن
Wir fahren im April in den Urlaub. ما در آوریل به تعطیلات می‌رویم. ویر فاهْرن ایم آپرل این دن اورلاوب
Im Mai ist das Wetter schön. در مه هوا خوب است. ایم مای ایست داس وِتِر شون
Ich fahre im Juni nach Berlin. من در ژوئن به برلین می‌روم. ایش فاهْره ایم یونی ناخ برلین
Im Juli haben wir Ferien. در جولای ما تعطیلات داریم. ایم یولی هابن ویر فِریِن
Im August ist es sehr heiß. در اوت خیلی گرم است. ایم آوگوست ایست اِس زِیا هایس
Der September ist der neunte Monat. سپتامبر ماه نهم است. دیر زِپتِمبر ایست دیر نوینته مونه‌ت
Im Oktober fallen die Blätter. در اکتبر برگ‌ها می‌ریزند. ایم اکتوبر فالِن دی بلِتِر
Im November wird es kalt. در نوامبر هوا سرد می‌شود. ایم نووِمبر ویرد اِس کالت
Im Dezember feiern wir Weihnachten. در دسامبر ما کریسمس را جشن می‌گیریم. ایم دِزِمبر فایِرن ویر وای‌ناختِن
Der Frühling ist meine Lieblingsjahreszeit. بهار فصل مورد علاقه من است. دیر فریولینگ ایست ماینه لِیب‌لینگس‌یاهرِس‌تسایت
Im Sommer schwimme ich gern im See. در تابستان من دوست دارم در دریاچه شنا کنم. ایم زومِر شْویمِه ایش گِرن ایم زِه
Im Herbst fallen die Blätter von den Bäumen. در پاییز برگ‌ها از درختان می‌ریزند. ایم هِرْبست فالِن دی بلِتِر فون دن بَیمِن
Im Winter schneit es oft. در زمستان اغلب برف می‌بارد. ایم وینتر شنایت اِس اوفت

عبارت های مربوط به خرید در زبان آلمانی سطح A1

آلمانی (با آرتیکل) معنی فارسی تلفظ فارسی
das Geld پول داس گِلْد
der Preis قیمت دیر پرایس
der Euro یورو دیر اویرو
der Euro-Cent سنت یورو دیر اویرو-سنت
der Supermarkt سوپرمارکت دیر زوپرمارکت
der Laden مغازه دیر لادن
die Kasse صندوق دی کاسه
der Einkauf خرید دیر آین‌کوف
einkaufen خرید کردن آین‌کوفِن
kaufen خریدن کافِن
verkaufen فروختن فِرکافِن
billig ارزان بیلیگ
teuer گران توئِر
das Angebot پیشنهاد / تخفیف داس آن‌گِبوت
die Ware کالا دی وارِه
die Größe سایز دی گروسه
klein کوچک کلاین
groß بزرگ گروس
probieren امتحان کردن (پوشیدن/چشیدن) پروبیِرن
möchten مایل بودن / خواستن مُش‌تِن
haben داشتن هابِن

جمله‌های نمونه با کلمات خرید

جمله آلمانی معنی فارسی تلفظ فارسی
Ich habe Geld. من پول دارم. ایش هابه گِلْد
Der Preis ist hoch. قیمت بالا است. دیر پرایس ایست هوخ
Ich zahle mit Euro. من با یورو پرداخت می‌کنم. ایش زاهله میت اویرو
Ein Euro-Cent kostet wenig. یک سنت یورو ارزان است. آین اویرو-سنت کُستِت وِنیگ
Ich gehe in den Supermarkt. من به سوپرمارکت می‌روم. ایش گه‌ه این دن زوپرمارکت
Der Laden ist geöffnet. مغازه باز است. دیر لادن ایست گِئُفنت
Ich stehe an der Kasse. من پشت صندوق هستم. ایش شته آن دیر کاسه
Mein Einkauf war teuer. خرید من گران بود. ماین آین‌کوف وار توئِر
Ich möchte etwas kaufen. من می‌خواهم چیزی بخرم. ایش مُش‌تِه اتواس کافِن
Er will das Auto verkaufen. او می‌خواهد ماشین را بفروشد. اَر ویل داس آوتو فِرکافِن
Das Kleid ist billig. لباس ارزان است. داس کلاید ایست بیلیگ
Die Tasche ist teuer. کیف گران است. دی تاشه ایست توئِر
Das Angebot ist gut. تخفیف خوب است. داس آن‌گِبوت ایست گوت
Die Ware ist frisch. کالا تازه است. دی وارِه ایست فریش
Ich brauche meine Größe. من سایزم را نیاز دارم. ایش براهوخه ماینه گروسه
Die Schuhe sind zu klein. کفش‌ها خیلی کوچک هستند. دی شوهِه زینت تسو کلاین
Das Haus ist groß. خانه بزرگ است. داس هاوس ایست گروس
Ich möchte die Jacke probieren. من می‌خواهم ژاکت را امتحان کنم. ایش مُش‌تِه دی یاکه پروبیِرن
Ich möchte ein Brot. من یک نان می‌خواهم. ایش مُش‌تِه آین بروت
Wir haben genug. ما کافی داریم. ویر هابِن گِنُگ

لغات مربوط به سفارش در رستوران در آلمانی سطح A1

آلمانی (با آرتیکل) معنی فارسی تلفظ فارسی
das Restaurant رستوران داس رِستوران
die Speisekarte منوی غذا دی شْپایزِکارتِه
der Kellner / die Kellnerin گارسون (مرد / زن) دیر کِلِنِر / دی کِلِنِرین
das Gericht غذا داس گِریشت
das Getränk نوشیدنی داس گِترِنک
bestellen سفارش دادن بشتِلِن
Ich möchte … من می‌خواهم … ایش مُش‌تِه …
die Rechnung صورتحساب دی رِخنُونگ
zahlen پرداخت کردن زاهلن
lecker خوشمزه لِکر
kalt سرد کالت
heiß داغ هایس
süß شیرین زیس
salzig شور زالزیگ
bitter تلخ بیتر
das Frühstück صبحانه داس فرُیشتوک
das Mittagessen ناهار داس میت‌تاگ‌اِسن
das Abendessen شام داس آبدوند‌اِسن
der Tisch میز دیر تیش
reservieren رزرو کردن رِزِرویِرن

جمله‌های نمونه با کلمات رستوران

جمله آلمانی معنی فارسی تلفظ فارسی
Ich gehe ins Restaurant. من به رستوران می‌روم. ایش گه‌ه اینس رِستوران
Die Speisekarte bitte. لطفاً منوی غذا. دی شْپایزِکارتِه بیتِه
Der Kellner bringt das Essen. گارسون غذا را می‌آورد. دیر کِلِنِر برینکت داس اِسن
Ich bestelle ein Gericht. من یک غذا سفارش می‌دهم. ایش بشتِلِ آین گِریشت
Ein Getränk bitte. یک نوشیدنی لطفاً. آین گِترِنک بیتِه
Ich möchte Pizza. من پیتزا می‌خواهم. ایش مُش‌تِه پیتزا
Die Rechnung, bitte. صورتحساب لطفاً. دی رِخنُونگ بیتِه
Wir zahlen zusammen. ما با هم پرداخت می‌کنیم. ویر زاهلن تسامِن
Das Essen ist sehr lecker. غذا خیلی خوشمزه است. داس اِسن ایست زِیا لِکر
Das Getränk ist kalt. نوشیدنی سرد است. داس گِترِنک ایست کالت
Der Tee ist heiß. چای داغ است. دیر تی ایست هایس
Der Kuchen ist süß. کیک شیرین است. دیر کوخن ایست زیس
Die Suppe ist salzig. سوپ شور است. دی زوپه ایست زالزیگ
Der Kaffee ist bitter. قهوه تلخ است. دیر کافه ایست بیتر
Ich esse Frühstück jeden Morgen. من هر صبح صبحانه می‌خورم. ایش اِسه فرُیشتوک یِدن مورگن
Zum Mittagessen esse ich Brot. برای ناهار من نان می‌خورم. تسوم میت‌تاگ‌اِسن اِسه ایش بروت
Wir haben Abendessen um 19 Uhr. ما شام را ساعت ۱۹ داریم. ویر هابن آبدوند‌اِسن اُم ۱۹ اور
Der Tisch ist frei. میز خالی است. دیر تیش ایست فراي
Ich möchte einen Tisch reservieren. می‌خواهم یک میز رزرو کنم. ایش مُش‌تِه آینِن تیش رِزِرویِرن

لغات مهم برای حمل و نقل، جا به جایی در شهر و پرسیدن آدرس در آلمانی سطح A1

لغات مهم برای حمل و نقل، جا به جایی در شهر و پرسیدن آدرس در آلمانی سطح A1

آلمانی (با آرتیکل) معنی فارسی تلفظ فارسی
das Auto ماشین داس آوتو
das Fahrrad دوچرخه داس فاَره‌راد
der Bus اتوبوس دیر بوس
die Straßenbahn تراموا دی شتراسِن‌بَان
die U-Bahn مترو دی او-بان
der Zug قطار دیر تسوگ
das Taxi تاکسی داس تاکسی
die Haltestelle ایستگاه دی هالته‌شتِلّه
abbiegen پیچیدن آب‌بینگِن
geradeaus gehen مستقیم رفتن گِراده‌آوس گه‌ن
rechts سمت راست رِختس
links سمت چپ لِنکس
die Straße خیابان دی شتراسه
die Kreuzung چهارراه دی کرویتس‌گونگ
der Platz میدان دیر پلاتس
fragen پرسیدن فراگِن
die Adresse آدرس دی آدرسّه
wissen دانستن ویسن
kennen شناختن کِنِن

جمله‌های نمونه

جمله آلمانی معنی فارسی تلفظ فارسی
Ich fahre mit dem Auto. من با ماشین می‌روم. ایش فاهْره میت دم آوتو
Ich fahre mit dem Fahrrad. من با دوچرخه می‌روم. ایش فاهْره میت دم فاَره‌راد
Wir nehmen den Bus. ما با اتوبوس می‌رویم. ویر نِمن دن بوس
Ich steige in die Straßenbahn ein. من سوار تراموا می‌شوم. ایش شْتایگه این دی شتراسِن‌بَان آین
Die U-Bahn ist sehr schnell. مترو خیلی سریع است. دی او-بان ایست زِیا شْنِل
Ich fahre mit dem Zug nach Berlin. من با قطار به برلین می‌روم. ایش فاهْره میت دم تسوگ ناخ برلین
Wir rufen ein Taxi. ما یک تاکسی صدا می‌کنیم. ویر روفن آین تاکسی
Die Haltestelle ist hier. ایستگاه اینجاست. دی هالته‌شتِلّه ایست هیر
An der Kreuzung bitte rechts abbiegen. در چهارراه لطفاً به راست بپیچید. آن دیر کرویتس‌گونگ بیتِه رِختس آب‌بینگِن
Gehen Sie geradeaus. مستقیم بروید. گه‌ن زی گِراده‌آوس
Die Straße ist lang. خیابان طولانی است. دی شتراسه ایست لانگ
Der Platz ist groß. میدان بزرگ است. دیر پلاتس ایست گروس
Ich frage nach dem Weg. من آدرس می‌پرسم. ایش فراگِه ناخ دم وگ
Kennen Sie die Adresse? شما آدرس را می‌شناسید؟ کِنِن زی دی آدرسّه
Ich weiß nicht, wo das ist. من نمی‌دانم این کجاست. ایش وایس نیشت وو داس ایست
Ich kenne den Weg. من مسیر را می‌شناسم. ایش کِنِه دن وگ

میخوای آلمانی رو سریع تر یاد بگیری؟

امیدوارم این مطلب براتون مفید بوده باشه. ولی اگر احساس می کنید نیازه که توسط یک مدرس حرفه ای آلمانی و طبق برنامه ریزی آموزش ببینید، موسسه ای که خودم رفتم یعنی دهخدا رو پیشنهاد می کنم. مزیتش برای من این بود که از شهرستان و به صورت آنلاین میتونستم توی کلاس هاش شرکت کنم و کلاس هاشون هم گروهی، خصوصی، فشرده و عادی بود. مدرسی که داشتم واقعا حرفه ای و با تجربه بود و می تونست مفاهیم پیچیده زبان آلمانی رو به خوبی منتقل کنه.

برای مشاوره رایگان یا هر سوالی می تونید به صفحه زیر مراجعه کنید یا با شماره تلفن 02191006191 تماس بگیرید.

​دوره تخصصی آموزش زبان آلمانی از مبتدی تا پیشرفته

سوالات متداول

تعداد لغات سطح a1 آلمانی چقدره؟

سطح A1 برای مبتدی‌هاست و معمولاً شامل حدود 800 تا 1000 لغت پایه می‌شه. 

مطالب مرتبط:

بهترین آموزشگاه های زبان آلمانی | آدرس و اطلاعات

معرفی تمامی آزمون های زبان آلمانی

معرفی خود به آلمانی (مثال بر اساس موقعیت، تلفظ، ترجمه)

لغات آلمانی سطح a2 pdf (لیست کامل در جدول)

آخـــرین مقالات

مطالب پیشنهادی

دیدگاهتان را با ما درمیان بگذارید

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

icon
×
5 +

ورود | ثبت نام

Welcome to Dehkhoda Language Institue

به جمع خانواده دهخدا در اینستاگرام بپیوندید!

ورود | ثبت نام