اصطلاحات روانشناسی به انگلیسی در جدول

اصطلاحات روانشناسی به انگلیسی

همه ما واژه های اسکیزوفرنی و سایکولوژی را شنیده ایم و با آنها آشناییم! اما اصطلاحات تخصصی روانشناسی به انگلیسی کدام هستند؟

فرقی نمی کند که شما دانشجوی روانشناسی باشید یا صرفا مثل من به روانشناسی علاقه مند بوده و دوست داشته باشید با اصطلاحات آن آشنا شوید. چون در این مقاله تمامی اصطلاحات روانشناسی به انگلیسی، معنی آنها و مثال انگلیسی مربوط به آن را معرفی کرده ام. پس برویم سراغ اصل مطلب!

تاریخچه اصطلاحات روانشناسی

قبل از هرچیز به صورت خلاصه تاریخچه ای از سیر تکاملی روانشناسی را معرفی می کنیم.

قرون باستان و میانه

1.فلسفه یونان باستان

افلاطون و ارسطو: این دو فیلسوف باستانی در آثار خود به بررسی ذهن، روح و رفتار انسانی پرداخته‌اند. اصطلاحاتی مانند “روح” (psyche) و “عقل” (nous) از این دوره به یادگار مانده‌اند.

بقراط: او نظریه‌ای مبنی بر تأثیر چهار مایع بدن (صفرا، بلغم، خون و صفرای سیاه) بر رفتار و شخصیت انسان‌ها ارائه داد.

2.قرون وسطی

آگوستین قدیس: او به تأثیرات معنوی و اخلاقی بر روان انسان پرداخت و نظراتی درباره ارتباط بین ذهن و بدن ارائه داد.

3. رنسانس و دوران مدرن اولیه

رنه دکارت: او فلسفه دوالیزم را معرفی کرد که بر جدایی ذهن و بدن تأکید داشت. دکارت اصطلاحات “تفکر” و “آگاهی” را در روان‌شناسی مطرح کرد.

توماس هابز و جان لاک: این دو فیلسوف بر تجربه‌گرایی تأکید داشتند و اصطلاحاتی مانند “تابولا راسا” (لوح سفید) و “ذهن تجربی” را به کار بردند.

4. قرن نوزدهم

ویلهلم وونت: او به عنوان پدر روان‌شناسی تجربی شناخته می‌شود و اولین آزمایشگاه روان‌شناسی را در سال 1879 تأسیس کرد. اصطلاحات “ساختارگرایی” و “تحلیل درونی” از این دوره منشأ گرفتند.

ویلیام جیمز: او رویکرد “عمل‌گرایی” را معرفی کرد و به بررسی جریان آگاهی و کاربردهای عملی روان‌شناسی پرداخت.

5. اوایل قرن بیستم

زیگموند فروید: او نظریه روانکاوی را توسعه داد و اصطلاحاتی مانند “ناخودآگاه”، “روانکاوی”، “اید”، “ایگو” و “سوپرایگو” را معرفی کرد.

کارل یونگ: او روان‌شناسی تحلیلی را معرفی کرد و اصطلاحاتی مانند “ناخودآگاه جمعی” و “آرکی‌تایپ” را مطرح کرد.

6. میانه قرن بیستم

رفتارگرایی: جان واتسون و بی. اف. اسکینر به مطالعه رفتارهای قابل مشاهده پرداختند و اصطلاحاتی مانند “شرطی‌سازی کلاسیک” و “شرطی‌سازی عاملی” را معرفی کردند.

روان‌شناسی شناختی: در دهه 1960، روان‌شناسی شناختی به عنوان واکنشی به رفتارگرایی ظهور کرد و به مطالعه فرآیندهای ذهنی مانند حافظه، ادراک و حل مسئله پرداخت. اصطلاحات “شناخت” و “پردازش اطلاعات” از این دوره رایج شدند.

7. اواخر قرن بیستم و اوایل قرن بیست و یکم

روان‌شناسی انسانی: آبراهام مازلو و کارل راجرز بر خودشناسی و تحقق فردی تأکید کردند و اصطلاحاتی مانند “نیازهای مازلو” و “خودشکوفایی” را مطرح کردند.

روان‌شناسی مثبت‌گرا: در دهه 1990، مارتین سلیگمن و دیگران این رشته را توسعه دادند و بر مطالعه جنبه‌های مثبت روان‌شناسی مانند شادی و رضایت تأکید کردند.

 

اصطلاحات پایه در روانشناسی

اصطلاح انگلیسی معادل فارسی توضیح
Mind ذهن مجموعه فرآیندهای ذهنی شامل تفکر، احساس، ادراک، حافظه و …
Behavior رفتار هرگونه پاسخ قابل مشاهده یا قابل اندازه‌گیری یک فرد به محرک‌های محیطی
Personality شخصیت الگوی منحصربه‌فرد افکار، احساسات و رفتارهای یک فرد که در طول زمان پایدار است
Motivation انگیزه نیروی درونی یا بیرونی که رفتار فرد را هدایت و تقویت می‌کند
Emotion احساس حالت ذهنی همراه با تغییرات فیزیولوژیکی که به یک رویداد یا فکر خاص واکنش نشان می‌دهد
Cognition شناخت فرآیندهای ذهنی مرتبط با درک، یادگیری، تفکر و حل مسئله
Perception ادراک تفسیر اطلاعات حسی برای ایجاد یک تصویر ذهنی از جهان
Memory حافظه توانایی رمزگذاری، ذخیره و بازیابی اطلاعات
Learning یادگیری تغییر نسبتا پایدار در رفتار یا توانایی‌ها به عنوان نتیجه تجربه
Intelligence هوش توانایی کلی برای درک و حل مسائل

اصطلاحات مرتبط با اختلالات روانی

اصطلاحات مرتبط با اختلالات روانی به انگلیسی

نوع اختلال روانی توضیح فارسی جمله مثال انگلیسی ترجمه فارسی جمله مثال
Depression افسردگی یک اختلال خلقی است که شامل احساسات مداوم غم، از دست دادن علاقه به فعالیت‌های لذت‌بخش و خستگی است. Depression can make even simple tasks feel overwhelming. افسردگی می‌تواند حتی کارهای ساده را به نظر سخت و غیرقابل انجام بیاورد.
Anxiety Disorders اختلالات اضطرابی شامل نگرانی شدید و مداوم است که ممکن است باعث علائم جسمی مانند تپش قلب و تعریق شود. Her anxiety disorder makes it difficult for her to be in crowded places. اختلال اضطراب او باعث می‌شود حضور در مکان‌های شلوغ برایش سخت باشد.
Bipolar Disorder اختلال دوقطبی باعث تغییرات شدید در خلق و خوی، سطح انرژی و فعالیت روزانه می‌شود که بین دوره‌های افسردگی و شیدایی نوسان دارد. Bipolar disorder can cause drastic mood swings from extreme highs to lows. اختلال دوقطبی می‌تواند نوسانات شدید خلقی از اوج‌های زیاد تا افت‌های شدید ایجاد کند.
Schizophrenia اسکیزوفرنی یک اختلال جدی روانی است که بر تفکر، احساسات و رفتار تأثیر می‌گذارد و ممکن است باعث توهمات و هذیان‌ها شود. People with schizophrenia may hear voices that aren’t there. افراد مبتلا به اسکیزوفرنی ممکن است صداهایی بشنوند که وجود ندارند.
Obsessive-Compulsive Disorder (OCD) اختلال وسواس فکری-عملی شامل افکار مزاحم و مکرر (وسواس) و رفتارهای تکراری (اجبار) است که برای کاهش اضطراب انجام می‌شوند. His OCD makes him wash his hands dozens of times a day. اختلال وسواس فکری-عملی او باعث می‌شود که ده‌ها بار در روز دست‌هایش را بشوید.
Post-Traumatic Stress Disorder (PTSD) اختلال استرس پس از سانحه پس از تجربه یا مشاهده یک رویداد آسیب‌زا ایجاد می‌شود و باعث فلش‌بک‌ها، کابوس‌ها و اضطراب شدید می‌شود. She has PTSD from her experiences in the war. او به دلیل تجربیاتش در جنگ دچار اختلال استرس پس از سانحه شده است.
Attention Deficit Hyperactivity Disorder (ADHD) اختلال نقص توجه و بیش‌فعالی شامل مشکلاتی در توجه و تمرکز، بیش‌فعالی و رفتارهای تکانشی است. Children with ADHD may have trouble sitting still in class. کودکان مبتلا به ADHD ممکن است در کلاس به سختی بتوانند آرام بنشینند.
Eating Disorders اختلالات تغذیه شامل رفتارهای ناسالم مربوط به غذا خوردن، مانند بی‌اشتهایی عصبی و پراشتهایی عصبی است که به سلامت جسمی و روانی آسیب می‌رسانند. Her eating disorder led to severe health issues. اختلال تغذیه‌ای او منجر به مشکلات جدی سلامتی شد.
Personality Disorders اختلالات شخصیت شامل الگوهای ناسازگارانه و دیرپا در رفتار، تفکر و عملکرد است که به مشکلات بین‌فردی و اجتماعی منجر می‌شود. His antisocial personality disorder makes it hard for him to form close relationships. اختلال شخصیت ضد اجتماعی او باعث می‌شود که برای او ایجاد روابط نزدیک دشوار باشد.

روش‌های مختلف درمان (روانکاوی، شناختی-رفتاری، رفتاری و …)

روش درمانی توضیح جمله مثال ترجمه فارسی جمله مثال
Cognitive Behavioral Therapy (CBT) یک درمان ساختاریافته و هدف‌گرا که بر شناسایی و تغییر الگوهای فکری و رفتاری منفی تمرکز دارد. CBT helps patients reframe their negative thoughts into more positive ones. CBT به بیماران کمک می‌کند تا افکار منفی خود را به افکار مثبت‌تر تبدیل کنند.
Psychodynamic Therapy بر اساس نظریات فروید، این درمان فرآیندهای ناخودآگاه و تجربیات گذشته را برای درک رفتار و احساسات کنونی بررسی می‌کند. Through psychodynamic therapy, she discovered how her past relationships influenced her current fears. از طریق درمان روان‌پویشی، او کشف کرد که چگونه روابط گذشته‌اش بر ترس‌های کنونی‌اش تأثیر گذاشته‌اند.
Humanistic Therapy بر رشد شخصی و تحقق خود تأکید دارد. این درمان بر محوریت مراجع است و درمانگر پذیرش بی‌قید و شرط را ارائه می‌دهد. Humanistic therapy helped him realize his potential and value as an individual. درمان انسان‌گرایانه به او کمک کرد تا به توانایی‌ها و ارزش خود به عنوان یک فرد پی ببرد.
Dialectical Behavior Therapy (DBT) نوعی از CBT که تکنیک‌های استاندارد شناختی-رفتاری را با مفاهیم ذهن‌آگاهی، تنظیم احساسات و تحمل اضطراب ترکیب می‌کند. DBT teaches skills for managing emotions and improving relationships. DBT مهارت‌هایی را برای مدیریت احساسات و بهبود روابط آموزش می‌دهد.
Mindfulness-Based Therapy درمان مبتنی بر ذهن‌آگاهی که بر توجه به لحظه حال و پذیرش بدون قضاوت تمرکز دارد، به کاهش استرس و افزایش خودآگاهی کمک می‌کند. Mindfulness-based therapy helps reduce stress and increase self-awareness. درمان مبتنی بر ذهن‌آگاهی به کاهش استرس و افزایش خودآگاهی کمک می‌کند.
Interpersonal Therapy (IPT) بر بهبود مهارت‌های ارتباطی و حل مشکلات بین‌فردی تمرکز دارد و اغلب برای درمان افسردگی استفاده می‌شود. IPT focuses on improving communication skills and relationships to alleviate depression. IPT بر بهبود مهارت‌های ارتباطی و روابط برای کاهش افسردگی تمرکز دارد.
Exposure Therapy نوعی از رفتاردرمانی که فرد را به تدریج در معرض محرک‌های ترس‌آور قرار می‌دهد تا به کاهش ترس و اضطراب کمک کند. Exposure therapy helps patients confront their fears in a controlled environment. درمان مواجهه‌ای به بیماران کمک می‌کند تا با ترس‌های خود در محیطی کنترل‌شده روبرو شوند.
Family Therapy تمرکز بر بهبود دینامیک و ارتباطات خانواده، این روش به حل تعارضات خانوادگی و بهبود عملکرد کلی خانواده کمک می‌کند. Family therapy aims to improve communication and resolve conflicts within the family. خانواده‌درمانی هدفش بهبود ارتباطات و حل تعارضات درون خانواده است.
Group Therapy نوعی از روان‌درمانی که در آن یک یا چند درمانگر با چندین مراجع به صورت گروهی کار می‌کنند تا حمایت اجتماعی و بینش‌های جدیدی را ارائه دهند. Group therapy provides a supportive environment where individuals can share experiences and gain insights. درمان گروهی محیط حمایتی‌ای را فراهم می‌کند که در آن افراد می‌توانند تجربیات خود را به اشتراک بگذارند و بینش کسب کنند.

تکنیک‌های درمانی رایج در روانشناسی

تکنیک درمانی توضیح مثال
مواجهه درمانی
(Exposure therapy)
قرار گرفتن تدریجی و کنترل شده در موقعیت‌های ترسناک برای کاهش اضطراب مرتبط با آن. فردی که از عنکبوت می‌ترسد، ممکن است در مراحل اولیه درمان، تصاویری از عنکبوت را مشاهده کند و به تدریج به سمت لمس کردن عنکبوت واقعی پیش برود.
حساسیت‌زدایی سیستماتیک (Systematic desensitization) ترکیبی از آرام‌سازی عضلانی و مواجهه درمانی است. فرد ابتدا تکنیک‌های آرام‌سازی را یاد می‌گیرد و سپس در حالی که آرام است، به تدریج در معرض محرک‌های ترسناک قرار می‌گیرد. فردی که از پرواز می‌ترسد، ممکن است قبل از سوار شدن به هواپیما، تمرینات تنفسی عمیق انجام دهد.
بازسازی شناختی
(Cognitive restructuring)
شناسایی و تغییر افکار منفی و ناکارآمد به افکار مثبت‌تر و واقع‌بینانه‌تر. فردی که فکر می‌کند “من هرگز نمی‌توانم موفق شوم”، ممکن است یاد بگیرد که این فکر را با “من می‌توانم تلاش کنم و بهبود پیدا کنم” جایگزین کند.
آموزش مهارت‌های اجتماعی (Social skills training) آموزش مهارت‌های ارتباطی، حل مسئله و تعامل اجتماعی به افراد. فردی که در برقراری ارتباط با دیگران مشکل دارد، ممکن است در جلسات درمانی یاد بگیرد که چگونه با دیگران صحبت کند، به آن‌ها گوش دهد و ارتباط چشمی برقرار کند.
آرام‌سازی عضلانی پیشرونده (Progressive muscle relaxation) تکنیکی برای کاهش تنش عضلانی با منقبض کردن و سپس رها کردن گروه‌های عضلانی مختلف. فردی که اضطراب زیادی دارد، ممکن است با منقبض کردن و رها کردن عضلات صورت، بازوها و پاها، تنش خود را کاهش دهد.
ذهن‌آگاهی
(Mindfulness)
تمرکز بر لحظه حال بدون قضاوت و پذیرش افکار و احساسات. فردی که افکار مزاحم دارد، ممکن است با تمرین ذهن‌آگاهی، یاد بگیرد که افکار خود را مشاهده کند بدون اینکه درگیر آن‌ها شود.
درمان پذیرش و تعهد (Acceptance and Commitment Therapy, ACT) پذیرش افکار و احساسات ناخوشایند و تمرکز بر ارزش‌ها و اهداف زندگی. فردی که با افسردگی دست و پنجه نرم می‌کند، ممکن است با تمرین ACT یاد بگیرد که افسردگی خود را بپذیرد و به دنبال فعالیت‌هایی باشد که برای او معنا و هدف ایجاد می‌کند.

اصطلاحات مربوط به روانشناسی بالینی

اصطلاح معنی مثال
اختلال روانی
(Mental disorder)
الگوی تکراری از افکار، احساسات، رفتارها یا علائم فیزیولوژیکی که باعث ناراحتی قابل توجه، اختلال در عملکرد یا رنجش می‌شود. افسردگی، اضطراب، اسکیزوفرنی
تشخیص (Diagnosis) فرآیند شناسایی و طبقه‌بندی یک اختلال روانی بر اساس علائم و نشانه‌ها. تشخیص اختلال دوقطبی بر اساس نوسانات شدید خلقی، از افسردگی شدید تا مانیا.
درمان (Therapy) فرآیند کمک به افراد برای مقابله با مشکلات روانی و بهبود کیفیت زندگی. روان درمانی، دارو درمانی
علائم (Symptoms) نشانه‌های قابل مشاهده یا قابل گزارش یک اختلال روانی. افکار خودکشی، بی‌خوابی، بی‌اشتهایی (در افسردگی)
سندرم (Syndrome) مجموعه علائم و نشانه‌هایی که با هم رخ می‌دهند و یک بیماری یا اختلال را نشان می‌دهند. سندرم خستگی مزمن
روان‌پریشی (Psychosis) از دست دادن ارتباط با واقعیت، شامل توهمات (شنیدن صداهایی که وجود ندارند) و هذیان‌ها (باورهای غلط). یک فرد مبتلا به اسکیزوفرنی ممکن است هذیان‌هایی درباره تعقیب شدن داشته باشد.
نوروز (Neurosis) اصطلاح قدیمی برای اختلالات اضطرابی که امروزه کمتر استفاده می‌شود. اختلال وسواس فکری-عملی (OCD)
روان‌رنجوری (Psychopathy) اصطلاحی که به اشتباه با روان‌پریشی استفاده می‌شود و به شخصیتی با فقدان وجدان و همدلی اشاره دارد. یک روان‌پریش ممکن است بدون هیچ پشیمانی به دیگران آسیب برساند.
روان‌درمانی
(Psychotherapy)
درمان مشکلات روانی با استفاده از روش‌های گفت‌وگو محور. روان درمانی شناختی-رفتاری، روانکاوی
دارو درمانی (Pharmacotherapy) درمان مشکلات روانی با استفاده از دارو. تجویز داروهای ضد افسردگی برای درمان افسردگی
روان‌سنجی (Psychometrics) شاخه‌ای از روانشناسی که به اندازه‌گیری ویژگی‌های روانشناختی می‌پردازد. تست‌های هوش، تست‌های شخصیت
روان‌فیزیولوژی (Psychophysiology) مطالعه ارتباط بین فرایندهای روانی و فیزیولوژیکی. بررسی تغییرات ضربان قلب در هنگام اضطراب

بهترین دیکشنری تخصصی روانشناسی

دیکشنری های تخصصی روانشناسی

نام دیکشنری ناشر ویژگی‌های برجسته
APA Dictionary of Psychology American Psychological Association جامع‌ترین دیکشنری روانشناسی، تعریف‌های دقیق و به‌روز، مناسب برای دانشجویان و پژوهشگران
Oxford Dictionary of Psychology Oxford University Press پوشش گسترده مفاهیم، مثال‌های کاربردی، مناسب برای تحقیقات پیشرفته
Merriam-Webster’s Medical Dictionary Merriam-Webster شامل اصطلاحات پزشکی مرتبط با روانشناسی، مناسب برای دانشجویان رشته‌های پزشکی و روانشناسی
Cambridge Dictionary of Psychology Cambridge University Press تعاریف روشن و مختصر، مناسب برای دانشجویان کارشناسی
Blackwell Dictionary of Psychology Blackwell Publishing پوشش گسترده حوزه‌های مختلف روانشناسی، شامل روانشناسی بالینی، شناختی، اجتماعی و غیره
The SAGE Encyclopedia of Psychology SAGE Publications منبعی جامع با مقالات تخصصی در زمینه‌های مختلف روانشناسی

جمع بندی و نتیجه گیری

در این مقاله به طور کامل انواع اصطلاحات روانشناسی انگلیسی را به همراه معنی و مثال معرفی کردیم. پیشنهاد می کنیم در صورتی که می خواهید اصطلاحات روانشناسی را به انگلیسی به خوبی یاد بگیرید، سعی کنید با هر اصطلاح یک جمله بسازید تا در ذهن شما ماندگاری لغت تقویت شود.  موفق باشید!

برای شرکت در دوره آموزش زبان انگلیسی بزرگسالان موسسه آموزش زبان دهخدا یا دوره آموزش زبان انگلیسی تخصصی ویژه مشاغل می توانید از طریق لینک های فوق اقدام کنید.

مقاله های پیشنهادی:

لیست کلمات مربوط به بیماری ها به انگلیسی در جدول

اصطلاحات دندان پزشکی به انگلیسی

وسایل پزشکی به آلمانی، اصطلاحات پزشکی و درمانی

لیست دیکشنری های معروف زبان انگلیسی

1/5 - (1 امتیاز)

آخـــرین مقالات

مطالب پیشنهادی

دیدگاهتان را با ما درمیان بگذارید

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ورود | ثبت نام

Welcome to Dehkhoda Language Institue

به جمع خانواده دهخدا در اینستاگرام بپیوندید!