بدون شک فوتبال یک ورزش محبوب و پرطرفدار جهانی است که تماشای آن برای طرفدارانش بسیار لذت بخش است. حال تصور کنید که تماشای فوتبال با گزارش انگلیسی آن چقدر هیجان انگیز خواهد بود. اما خب برای لذت بیشتر از شنیدن گزارش انگلیسی بهتر است که با کلمات و اصطلاحات فوتبالی به زبان انگلیسی کاملا آشنا شوید. در این مقاله هر آنچه که باید هنگام تماشای فوتبال به زبان انگلیسی بدانید را خواهید آموخت. ابتدا عناوین افرادی که در زمین فوتبال یا کنار آن حضور دارند را در جدول زیر به همراه مثال بیاموزید.
عناوین | معنی | مثال | معنی |
Referee | داور | The referee blew his whistle for full time | داور سوت پایان را دمید. |
Assistant referee | کمک داور | A referee may also delegate this responsibility to an assistant referee | داور همچنین می تواند این مسئولیت را به کمک داور محول کند. |
Defender/
Back |
مدافع | It’s his fourth season as an Arsenal defender | این چهارمین فصل او به عنوان مدافع آرسنال است. |
Goalkeeper/goalie/
goaltender(AmE) |
دروازه بان
|
?Who shall we play as goalkeeper | کدام یک از ما به عنوان دروازه بان بازی خواهد کرد؟ |
Striker/ forward/attacker | مهاجم/
حمله |
Their main hopes rest on their new striker | امید اصلی آنها به مهاجم جدیدشان است. |
Midfielder | هافبک | Xavi is one of the best midfielders in the world | ژاوی یکی از بهترین هافبکهای جهان است. |
Manager | مدیر | The manager of the team is very experienced | مدیر این تیم بسیار با تجربه است |
Coach/
Head coach |
مربی٫
سرمربی |
Our football coach trains the team | مربی فوتبال تیم ما را آموزش می دهد. |
Spectator | تماشاگر | The match attracted over 40,000 spectators | این مسابقه بیشاز ۴۰۰۰۰ تماشاگر را جذب کرد. |
Skipper/captain | کاپیتان | The Blackhawks’ team captain was the first to score | کاپبتان تیم بلک هاکس اولین نفری بود که گل زد. |
Commentator | گزارشگر | He was the former football commentator on the evening news | او گزارشگر سابق فوتبال در اخبار عصرگاهی بود. |
Equalizer | مساوی کننده / گل تساوی | England scored the equalizer with only ten minutes to go | انگلیس تنها ده دقیقه مانده به پایان بازی،گل تساوی را به ثمر رساند. |
Header | سر زن | He scored with a neat header | او با یک ضربه سر زیبا گل زد. |
در جدول دوم کلماتی راجع به زمین فوتبال و وسایلی که روی زمین هست، خواهید آموخت.
کلمات مربوط به زمین | معنی | مثال | معنی |
Football pitch=
soccer field |
زمین فوتبال | The football pitch was wet due to rainy weather | زمین فوتبال به دلیل بارندگی خیس بود. |
Center circle | دایره مرکزی زمین | midfielders are usually located around the center circle | هافبک ها معمولا دور دایره مرکزی فرار دارند |
Center spot | نقطه مرکزی زمین | The match always starts at the center spot | بازی همواره در نقطه مرکزی آغاز می شود. |
Corner | گوشه های زمین | He scored a header from a corner kick to equalize the game |
او با ضربه سر از روی ضربه کرنر بازی را به تساوی کشاند. |
Goal | دروازه | The goal must be defended at all times | از دروازه همواره باید محاقظت شود. |
Crossbar | تیر افقی دروازه | His shot hit the crossbar went over the net | ضربه ی او به تیر دروازه اصابت کرد و از بالای دروازه بیرون رفت. |
Penalty spot | نقطه پنالتی | Both goals were Scored from the penalty spot | هر دو گل از روی نقطه ی پنالتی زده شد. |
Penalty area/
Penalty box |
محوطه جریمه | His ball was perfectly delivered into the penalty box | توپ او دقیقا به محوطه جریمه ارسال شد. |
Goal line | خط دروازه | The penalty spot is located 10.97m away from the goal line | نقطه پنالتی ۱۰.۹۷ متر دور از خط دروازه قرار دارد. |
Corner flag | پرچم کرنر | People sit opposite the halfway line to get a better view rather than pay less money to sit near the corner flags and get a rather poor view | مردم روبروی خط میانی می نشینند تا دید بهتری داشته باشند به جای اینکه پول کمتری بپردازند تا نزدیک پرچم های گوشه بنشینند و دید نسبتا ضعیفی داشته باشند.
|
Net | تور دروازه | Henry kicked the ball into the back of the net | هنری توپ را به پشت تور دروازه زد. |
Bench | نیمکت | Simpson came off the bench to play in midfield | سیمپسون از رو نیمکت ذخیره وارد بازی شد تا در پست هافبک بازی کند. |
Stands | سکوها | In the stands, fifty of Jill’s friends and family have come to watch her last game | در سکوها، پنجاه نفر از دوستان و خانواده جیل آمدند تا بازی آخر او را تماشا کنند. |
Touchline/sideline | خط اطراف زمین فوتبال | Wenger stood on the sidelines shouting instructions | ونگر کنار زمین ایستاده بود و دستورات را فریاد می زد. |
Locker room | رختکن | I quickly removed my clothing in the locker room | سریع لباسهایم را در رختکن درآوردم. |
Scoreboard | تابلوی امتیاز | A scoreboard tells people the score; it has to be up-to-date and it has to be clear and visible | یک تابلوی امتیاز به مردم امتیاز را می گوید. باید به روز ،واضح و قابل مشاهده باشد. |
تجهیزات فوتبال | معنی |
Cleats/studs/sprigs | استوک / کفش فوتبال |
Gloves | دستکش ها |
Jersey/shirt | پیراهن ورزشی |
Kit | تمام لباس هایی که فوتبالیست می پوشد |
Soccer socks | جوراب فوتبال |
Shin pads/
Shin guards |
ساقبند |
Armband | بازوبند(کاپیتان) |
Shorts | شرت ورزشی |
The soccer ball/
The football |
توپ فوتبال |
The Fifa world cup | کاپ جهانی فیفا |
Yellow card | کارت زرد |
Red card | کارت قرمز |
تا اینجا با افراد،زمین و تجهیزات فوتبال آشنا شدید،در این بخش کلمات و عبارات فوتبالی که در هنگام شنیدن گزارش فوتبال بسیار پرکاربرد است را خواهید آموخت تا با دانش کامل انگلیسی در مورد فوتبال، از تماشای آن لذت کامل را ببرید.
کلمات یا عبارات فوتبالی | معنی | مثال | معنی |
Draw/ tie | مساوی/
مساوی کردن |
The match ended in a draw | این مسابقه با تساوی به پایان رسید. |
Extra time | وقت اضافه | Beckham scored in extra time | بکام در وقت اضافه گل زد. |
Foul | خطا | Wright was booked for a foul on the goalkeeper | رایت به دلیل خطا روی دروازه بان اخطار گرفت. |
Full time | پایان وقت | As the ball went in, the referee blew his whistle for full time | وقتی توپ داخل رفت، داور سوت پایان بازی را زد. |
Half-time | نیمه بازی | ?What was the half-time score | امتیاز نیمه اول چند شد؟ |
Handball | خطای هند | The referee gave a free kick for handball | داور یک ضربه آزاد برای خطای هند اعلام کرد. |
Injury time/
Stoppage time |
وقت تلف شده | We have five minutes of stoppage time at the end of the second half | پایان نیمه دوم، پنج دقیقه وقت تلف شده داریم. |
Kick off | آغاز بازی | The match kicks off at noon | این مسابقه ظهر آغاز می شود. |
Offside | افساید | The goal was disallowed because Ronaldo was offside | امتیاز گل به دلیل آفساید بودن رونالدو حساب نشد. |
Pass | پاس | That was a brilliant pass by Holden | این یک پاس درخشان از هولدن بود. |
Penalty kick | ضربه پنالتی | They were given a penalty kick | آنها یک ضربه پنالتی دریافت کردند. |
Penalty shootout | ضربات پنالتی | If both teams have the same number of goals scored, the game goes into a penalty shootout | اگر هر دو تیم تعداد گل های زده یکسان داشته باشند، بازی به ضربات پنالتی می رود . |
Wall | دیواره دفاعی | Rooney curved the free kick past the Newcastle defensive wall and inside the far post | رونی ضربه آزاد را از کنار دیوار دفاعی نیوکاسل و درون تیرک بصورت منحنی زد. |
Goal difference | اختلاف گل | Teams are ranked by total points, then goal differences | تیم ها ابتدا بر اساس مجموع امتیازات،بعد براساس تفاضل گل رتبه بندی می شوند. |
The lead | تیم برتر | The goal put Holland into the lead | آن گل هلندی ها را جلو انداخت کرد. |
Score | امتیاز | At half-time the score was one all | در نیمه اول امتیاز یک-یک مساوی بود. |
Bicycle kick | ضربه برگردان | He scored in the game with a bicycle kick to equalize | او با یک ضربه برگردان را به تساوی کشاند. |
Boot/to kick | ضربه زدن | The goalkeeper booted the ball up field | دروازه بان توپ را به بالا شوت زد. |
Coin toss/
Toss a coin |
پرتاب سکه | Toss a coin to see who goes first | سکه را پرتاب کنید تا ببینید چه کسی اول می رود. |
Division | گروه | A second-division club | یک باشگاه دسته دومی |
Own goal | گل به خودی | Our team lost when we scored an own goal late in the second half | تیم ما با گل به خودی در اواخر نیمه دوم شکست خورد. |
Pep talk | صحبت کوتاه هیجانی | Alam gave Pakistani team a pep talk | علام با تیم پاکستانی صحبت کوتاه هیجانی کرد. |
Rival | رقیب | A game against their old rivals, Manchester United | یک بازی مقابل رقیب قدیمی آنها،منچستریونایتد. |
Promote/
Promotion |
صعود کردن(به دسته بالا)/
صعود |
They have been promoted to the First Division | آنها به لیگ دسته اول صعود کردند. |
Relegate/
Relegation |
/سقوط کردن( به دسته پایین)
سقوط |
We were relegated to the Fourth Division last year | ما پارسال به دسته چهارم سقوط کردیم. |
Spot kick | ضربه نقطه ای | Hazard’s spot kick was well saved by the keeper | ضربه ی نقطه ای هازارد را دروازه بان بخوبی مهار کرد. |
Transfer fee | هزینه انتقال بازیکن | That meant that no transfer fee could be charged for out-of-contract players | این بدان معناست که هیچ هزینه انتقالی برای بازیکنان خارج از قرارداد نمی توان دریافت کرد. |
Keep/get possession | حفظ مالکیت توپ | Pittsburgh got possession and scored | پیتزبورگ صاحب توپ شد و گل زد. |
Prolific goal scorer | گل زن پرکار | The most prolific goal scorer this decade | پرکارترین گلزن این دهه. |
Corner kick | ضربه کرنر | The goal was scored directly from a corner kick | این گل مستقیما از روی ضربه کرنر به ثمر رسید. |
Goal | گل | I scored the first goal | من گل اول را زدم. |
Hat trick | هت تریک
(زمانی که یک بازیکن در یک بازی سه گل زده) |
Saunders scored a hat trick in the final game of the series | ساندرز در آخرین بازی این دوره هت تریک کرد. |
League | لیگ | He makes his football league debut tomorrow | او فردا اولین بازی خود در لیگ فوتبال را انجام می دهد. |
Tactical | تاکتیکی | Two players were substituted for tactical reasons | دو بازیکن به دلایل تاکتیکی تعویض شدند. |
VAR
(Video Assistant Referees) |
کمک داور ویدیویی | The VAR can ensure that no clearly wrong penalty decisions are made | VAR می تواند اطمینان حاصل کند که هیچ پنالتی اشتباهی گرفته نمی شود. |
National anthem | سرود ملی | Before the game started, all the spectators sang the national anthem of their country | قبل از شروع بازی همه تماشاگران سرود ملی کشورشان را خواندند. |
Runner-up | تیم دوم در یک تورنمت | Argentina were runners-up in football World Cup 2014 in Brazil | آرژانتین در جام جهانی فوتبال ۲۰۱۴ در برزیل دوم شد. |
Score | نتیجه نهایی | ?What’s the score | نتیجه چی شد؟ |
Semi-final | مسابقه نیمه نهایی | In the semi-final match, they beat their rival in the penalty shootout | انها در مسابقه نیمه نهایی رقیبشان را در ضربات پنالتی شکست دادند. |
Free kick | ضربه ایستگاهی | He played as a forward and was a free kick specialist | او به عنوان مهاجم بازی می کند و متخصص در ضربات ایستگاهی است. |
Counterattack | ضد حمله | Birmingham City were caught out By a counterattack in the last minute of the game | بیرمنگام سیتی در آخرین دقیقه بازی با یک ضدحمله مغلوب شد. |
Fixtures | برنامه بازی ها | A list of this season’s fixtures | لیستی از بازی های این فصل. |
Underdog | از پیش بازنده | Atletico Madrid surprised everyone with their win against Barcelona as they’ve always been the underdog in the Spanish league | اتلتیکو مادرید همه را با پیروزی مقابل بارسلونا شگفت زده کرد زیرا آنها در لیگ اسپانیا همیشه از پیش بازنده بودهاند. |
Knockout stage | مرحله حذفی | They can’t lose a game in the knockout stage | آنها نباید بازی را در مرحله حذفی ببازند. |
Quarter-final | یک چهارم نهایی | There some strong teams in this year’s quarter-final | تیم های قوی زیادی در یک چهارم نهایی امسال هستند. |
The final | مسابقه فینال | Last year we got through to the final | پارسال به فینال رسیدیم. |
Trophy | جام قهرمانی | The team held up the trophy excitedly to show appreciation to their fans | تیم جام قهرمانی را با هیجان بالا برد تا قدردانی را به هوادارانشان نشان دهد. |
برای استفاده ی بهتر از کلمات بالا فعل هایی وجود دارد که در این قسمت ذکر کرده ایم.
فعل | معنی | مثال | معنی |
To concede(a goal) | گل خوردن | The team has conceded only 19 goals in 28 games | این تیم در ۲۸ بازی تنها ۱۹ گل خورده است. |
To cross | سانتر کردن | He crossed the ball to Bremer, who somehow failed to score from 2 meters out | او توپ را برای برمر سانتر کرد، که نتوانست از فاصله ی دومتری گل بزند. |
To dribble | دریبل کردن | He was trying to dribble the ball past his opponents | او سعی می کرد توپ را از مقابل حریف دریبل کند. |
To dive | بازیکن بدون هیچ برخوردی خود را زمین می زند تا خطا بگیرد / تمارض | Referees should be booking players when they dive | داوران باید هنگام تمارض بازیکنان را جریمه کنند. |
To head | با سر ضربه زدن | Rooney headed the ball into the back of the net | رونی توپ را با ضربه سر وارد دروازه کرد. |
To kick | ضربه زدن / شوت کردن | Billy was kicking a ball around the field | بیلی درحال ضربه زدن به توپ در اطراف زمین بود. |
To score (a goal) | گل زدن | He has scored 12 goals so far this season | او تا اینجای فصل ۱۲ گل زده. |
To pass | پاس دادن | He passed to Beckham on the edge of the penalty area | او در آستانه محوطه پنالتی به بکهام پاس داد. |
To shoot | شوت کردن | Giggs shot from the halfway line | گیگز از نیمه میدان شوت کرد. |
substitute | تعویض کردن | Michael Owen had to be substituted after 20 minutes on the field | مایکل اوون باید در دقیقه ی ۲۰ بازی تعویض میشد. |
To Win/lose a match | بردن/باختن | ?Who’s winning | چه کسی برنده است؟ |
To play against | بازی کرن در مقابل | Bristol will play against Coventry next week | بریستول هفته ی آینده به مصاف کاونتری می رود. |
To draw | مساوی کردن | Liverpool drew with Juventus | لیورپول مقابل یونتوس مساوی کرد. |
To beat/
To defeat |
شکست دادن | Brazil were beaten 2_1 | برزیل ۲-۱ شکست خورد. |
To chip | زدن زیر توپ | United scored just before half-time when Adcock cleverly chipped the ball over the keeper | یونایتد دقیقا قبل از اتمام نیمه اول وقتی که ادکاک با ضربه به زیر توپ را از بالای سر دروازه بان وارد دروازه کرد، گل زد |
To foul | خطا کردن | He was sent off for a foul on the French captain | او به دلیل خطا روی کاپیتان فرانسه از زمین اخراج شد. |
To get(a yellow card) | کارت زرد گرفتن | He was got a yellow card for a nasty foul on Vastic | او به دلیل خطای بد روی واستیک کارت زرد گرفت. |
send off | اخراج کردن | Liverpool’s player was sent off for punching another player | بازیکن لیورپول به دلیل مشت زدن به بازیکن دیگر اخراج شد. |
Knock out | حذف کردن از مسابقات | The German team were knocked out in the first round | تیم آلمان در مرحله اول حذف شد. |
Boo | هو کردن | Some of the audience started booing | بعضی از تماشاگرها شروع کردن به هو کردن. |
Be robbed | به داوری باختن | The referee was totally biased and sided with the other team. We should have won, we were robbed | داور کاملا به نفع تیم حریف بود. ما باید برنده می شدیم، ما به داور باختیم. |
بیشتر بخوانید:
اصطلاحات و مهره های شطرنج به انگلیسی
6 در مورد “کلمات و اصطلاحات انگلیسی مربوط به فوتبال”
سلام. ممنونم. فقط من “موقعیت گل” رو ندیدم. چی میشه به انگلیسی؟
ممنون به خاطر زحمتی که کشیدید مفید بود
بسیار عالی و کاربردی سپاسگزارم
سلام دوست عزیز
برخی اصلاحات بکار برده شده در این تحقیق ، در مورد فوتبال یا فوتبال امریکایی هست و در مورد ساکر یا فوتبال معمول یا انگلیسی بکار برده نمیشه اما در هر حال زحمت شما قابل تقدیرع .
با درود و سپاس از گرداوری فرهنگ واژه های فوتبال
در مورد تعداد گل های زده در یک بازی توسط یک بازیکن اشتباه دارید
.حیفه این زحمت شما دارای نقص باشه
دو گل زدن، دوبل، سه گل زدن هت تریک، 4.گل زدن پوکر، و…. تا 7 گل، دارای نام های متفاوت میباشد.