ازدواج کردن و برگزاری مراسم عروسی در همه جای دنیا یکی از مهم ترین اتفاقات زندگی هر فردی می باشد که در این مطلب می خواهیم با کلمات و اصطلاحات عروسی و ازدواج کردن در زبان انگلیسی آشنا بشیم.
ازدواج به زبان انگلیسی می شود marriage و برای بیان ازدواج کردن از افعال get married و be married استفاده می کنیم.
I got married two years ago.
من دو سال پیش ازدواج کردم.
I’m married to a businessman.
من با یک تاجر ازدواج کردم.
یک نکته مهم در بیان این اصطلاحات این است که باید از حرف اضافه to بعد از آن ها استفاده کنیم و استفاده از حرف with اشتباه می باشد.
در ادامه با کلمات و اصطلاحات بیشتری آشنا خواهیم شد.
Marriage Proposal | درخواست ازدواج |
Propose | درخواست ازدواج کردن |
engaged | نامزد کردن |
Engagement | نامزدی |
Engagement ring | حلقه نامزدی |
Wedding ring | حلقه ازدواج |
Will you marry me? | با من ازدواج می کنی؟ |
Fiancé | نامزد مرد |
Fiancée | نامزد زن |
Bridal Shower | پاتختی |
Stag night / Bachelor party | مهمونی مجردی قبل از ازدواج |
Wedding | عروسی |
Bride | عروس |
Maid of honor | ساقدوش عروس |
Bridesmaids | همراهان عروسی در زمان برگزاری مراسم ازدواج |
Groom / Bridegroom | داماد |
Best man | ساقدوش داماد |
Groomsman | همراهان داماد |
Ringbearer | حمل کننده حلقه ازدواج در مراسم عروسی |
Wedding gown / wedding dress | لباس عروس |
Veil | تور عروس |
Wedding suit / tuxedo | لباس داماد |
Wedding ceremony | جشن عروسی |
Wedding vows | عهدهای ازدواج |
Wedding bouquet | دسته گل عروس |
Tossing the bouquet | پرتاب کردن دسته گل عروس |
Wedding cake | کیک عروسی |
Wedding party | جشن عروسی |
Honeymoon | ماه عسل |
Husband | شوهر |
Wife | زن |
Spouse | همسر |
Couple | زوج |
She politely declined his proposal of marriage.
او مودبانه پیشنهاد ازدواج او را رد کرد.
Shaun proposed to me only six months after we met.
شان تنها شش ماه پس از ملاقات ما از من خواستگاری کرد.
Have you heard? Sally and Ray are getting engaged.
آیا شنیده اید؟ سالی و ری دارن نامزد می کنند.
Tony was stunned when Lisa suddenly broke off their engagement.
وقتی لیزا ناگهان نامزدی شان را بهم زد، تونی مات و مبهوت شد
She’s busy planning her daughter’s wedding.
او مشغول برنامه ریزی برای عروسی دخترش است.
Everyone turned around as the bride entered the church.
وقتی عروس وارد کلیسا شد همه برگشتند.
My three sisters were my bridesmaids.
سه خواهرم ساقدوش من بودند.
It was a beautiful wedding ceremony.
مراسم عروسی زیبایی بود
We went to Italy on our honeymoon.
ما در ماه عسل به ایتالیا رفتیم.
برای اینکه بخواهیم در مورد جدایی و طلاق صحبت کنیم می توانیم با کلماتی چون divorce یا get divorced آن را بیان کنیم. همچنین جدایی قبل از طلاق یا جدایی به صورت کلی، با کلمات separate و spilt up می تواند بیان شود و روابط عاطفی که قبل از ازدواج بین پسر و دختر بوجود می آید و در صورتی که از هم جدا شوند را می توان با اصطلاح break up بیان کرد. البته این اصطلاح برای بیان جدایی بین تمامی روابط قابل استفاده است.
One in three marriages ends in divorce.
از هر سه ازدواج یکی به طلاق ختم می شود.
Jill and John separated a year ago.
جیل و جان یک سال پیش از هم جدا شدند.
The couple broke up last year.
این زوج سال گذشته از هم جدا شدند.
مطالب مرتبط پیشنهادی:
متن سالگرد ازدواج به انگلیسی با ترجمه فارسی
پیام تسلیت به انگلیسی با ترجمه فارسی
جملات و کلمات انگلیسی تولدت مبارک با ترجمه
کلمات و جملات و اصطلاحات عاشقانه انگلیسی با ترجمه