انواع پسوند و پیشوند در زبان انگلیسی با مثال و ترجمه

انواع پسوند و پیشوند در زبان انگلیسی با مثال و ترجمه

انواع پسوند و پیشوند در زبان انگلیسی با مثال و ترجمه

پیشوندها prefixes عباراتی هستند که در ابتدای کلمات اضافه می شوند تا معنای کلمه تغییر کند: dis-trust، im-mature، couter-productive. پسوندها suffixes در انتهای کلمات اضافه می شوند تا شکل کلمات تغییر کند: wonderful، improve-ment، adapt-able. درک نحوه استفاده از پیشوندها و پسوندها به شما کمک می کند دایره لغات خود را گسترش دهید.

در این مطلب، با پیشوندها و پسوندهای رایج در زبان انگلیسی آشنا خواهید شد. متوجه خواهید شد که چگونه اینها معنا و شکل یک کلمه را تغییر می دهند. مثال هایی ارائه شده است تا نحوه استفاده از این پیشوندها و پسوندها را دقیقاً به شما نشان دهد.

در پایان این مطلب، شما قادر خواهید بود، معانی پیشوندهای رایج را مشخص کنید و با قوانین پسوندهای رایج آشنا می شوید.

پیشوندها و پسوندها در کل به عنوان پیوند affixes شناخته می شوند. برخی از کلمات هم پیشوند و هم پسوند دارند مانند:

prefix + root word + suffix

un-comfort-able

درک نحوه تشکیل کلمات با استفاده از پیشوندها و پسوندها می تواند به شما کمک کند تا معنای کلمات را پیدا کنید و املای دشوار آن ها را درک کنید.

 

پیشوندها Prefixes: معانی و کاربرد

پرکاربردترین پیشوندها آنهایی هستند که یک صفت با معنای مثبت را به یک صفت با معنای منفی یا مخالف تغییر می دهند، به عنوان مثال: uncomfortable.

پیشوندهایی که کلمه را به معنای منفی تغییر می دهند عبارتند از: in-، ir-، im- و dis-. نمونه هایی که با استفاده از این نوع پیشوند تشکیل می شوند عبارتند از: inactive، irregular، impossible و dishonest.

مثال معنی پیشوند
Antidote پادزهر مخالفت / برای جلوگیری از anti-
Counterproductive غیرمولد مخالف / ضد counter-
de-activate از کار انداختن چیزی حذف شده / کاهش یافته de-
Disadvantage عیب منفی / ضد dis-
ex-wife همسر سابق سابق ex-
extra-curricular فوق برنامه فراتر extra-
Forewarn پیش اخطار قبل / پیش fore-
Homogeneous همگن همانند homo-
hyper-sensitive بیش از حد حساس خیلی / زیاد hyper-
Illogical غیرمنطقی منفی / مخالف il-
Immature نابالغ منفی / مخالف im-
Inexpensive ارزان منفی / مخالف in-
International بین المللی بین inter-
Irregular بی قاعده ز ir-
Malpractice سوء رفتار بد / اشتباه mal-
Midwinter نیمه زمستان وسط mid-
Misplace نابجا بد / اشتباه mis-
Monorail مونوریل تک mono-
Neoclassical نئوکلاسیک جدید neo-
Nondescript غیرتوصیفی غیر non-
Omnivore همه چیزخوار همه omni-
Outweigh خارج از وزن فراتر / بیشتر out-
pre-date قبل از تاریخ قبل pre-
re-arrange تنظیم دوباره دوباره re-
Semicircle نیم دایره نیم semi-
Submerge زیر آب کردن زیر sub-
Superhero ابرقهرمان بزرگتر / ابرقدرت super-
Unbelievable باور نکردنی منفی / مخالف un-
Underachieve کم کاری ناکافی / زیر under-

برخی از گروه های پیشوند معانی و کاربردهای بسیار خاصی دارند. جدول زیر متداول ‌ترین پیشوندهای اندازه‌ گیری ‌های متریک را خلاصه می‌ کند، آنهایی که مضرب واحدها را توصیف می ‌کنند و پیشوندهایی که کسری از واحدها را نشان می ‌دهند.

مثال معنی پیشوند
Decathlon ده گانه ده تایی deca-
Kilometer هزار کیلومتر هزار تایی kilo-
Megabyte مگابایت میلیون mega-
Gigawatt گیگاوات میلیارد giga-
Deciliter دسی لیتر یک دهم deci-
Centimeter سانتی متر یک صدم centi-
Millimeter میلی متر یک هزارم milli-
micro-organism میکروارگانیسم میکرو micro-

پسوندها Suffixes: پسوندهای رایج برای اسم ها و صفت ها

پسوندها کلمات ریشه را قادر می سازند تا به روش های مختلف تغییر کنند تا نقش های مختلف را دربرگیرند. به عنوان مثال: کلمه create می تواند به creation که یک اسم است تبدیل شود. و هچنین می تواند به صورت صفت creative، قید creatively ظاهر شود.

نقش های مختلف کلمات دارای پسوندهای خاص خود می باشند.

مثال پسوندهای رایج برای اسم ها مثال پسوندهای رایج برای صفات
Endurance /

Conscience

-ance / -ence Adorable / terrible -able / -ible
Contestant -ant pleasant /

confident

-ant / -ent
Freedom -dom Passionate -ate
Employee -ee Wonderful -ful
painter /

conductor

-er / -or Canadian -ian
Scenery -ery Energetic -ic
Neighbourhood -hood Methodical -ical
Election -ion Selfish -ish
Socialism -ism Positive -ive
Novelist -ist Pointless -less
Regularity -ity business-like -like
Improvement -ment Adventurous -ous
Sadness -ness Wearisome -some
Friendship -ship Noisy -y
Closure -ure
مثال پسوندهای افعال مثال پسوندهای قیود
Eatn -en Quickly -ly
Energize -ise / -ize Clockwise -wise
Alternate -ate Northward -ward

 

قواعد املا و خانواده کلمات

  1. قواعد املای پسوندی

قوانین زیر برای املای انگلیسی بریتانیایی اعمال می شود. همچنین در بخش بعدی در مورد قوانین املای آمریکایی اشاره شده است.

برای اکثر کلمات کوتاهی که به یک صامت ختم می شوند، هنگام اضافه کردن پسوند، صامت را دو بار تکرار می کنیم به عنوان مثال : big / bigger

برای کلمات بزرگتر که به -l ختم می شوند در این حالت هم باید حرف صامت دو بار تکرار شود مانند travel که میشه traveller. در برخی از افعال نیز قاعده بکار گرفته می شود به عنوان مثال : modelling.

برای کلماتی که به -e ختم می شوند حرف e آخر در بیشتر اوقات حذف می شود زمانی که پسوند با یک حرف مصوت آغاز شود. مانند: evolve / evolving، در برخی اوقات نیز حرف e حفظ می شود برای راحتی در تلفظ مانند :

knowledgeable / manageable

برخی دیگر از کلمات املاهای جایگزینی دارند مانند: loveable و یا lovable هر دو در املا درست هستند. کلماتی که به ee، oe و ye ختم می شوند حرف e از آن ها ختم نمی شود زمانی که پسوندها به آن ها اضافه می شوند. مانند : seeing و canoeing

  1. املای آمریکایی

بین انگلیسی بریتانیایی و آمریکایی تفاوت هایی در املا وجود دارد. در اینجا چند تفاوت رایج وجود دارد:

British English American English
analyze analyse
travelled/travelling traveled/traveling
defence defense
civilisation civilization
centre center
humour humor
dialogue dialog
  1. خانواده کلمات

«خانواده‌ کلمات» گروه ‌هایی از کلمات هستند که پسوندهای مختلفی به ریشه یک کلمه اضافه شده ‌اند. یادگیری همه خانواده کلمات در انگلیسی بسیار دشوار است، اما دانستن چند خانواده کلمه رایج می تواند به شما در یادگیری الگوهای املایی و معانی پیشوند و پسوند رایج کمک کند.

امتحانات انگلیسی اغلب از دانش‌آموزان می‌خواهد که کلمات را با اضافه کردن پیشوندها و پسوندهای مناسب نقش شان را تغییر دهند. بنابراین، آشنایی با پیشوندها و پسوندها می تواند به مهارت های امتحانی و همچنین واژگان شما کمک کند.

خانواده‌ کلمات زیر نشان می ‌دهند که چگونه کلمات ریشه می ‌توانند برای ایجاد اشکال مختلف با معانی مشابه تغییر شکل دهند.

قید صفت اسم فعل
Successfully Successful Success Succeed
specially Special Specialism Specialize
Attractively Attractive Attraction Attract
Surprisingly Surprising Surprise Surprise

۴. استفاده از خط تیره در پیشوندها

در بیشتر مواردی که پیشوندی به کلمه اضافه می شود، از خط فاصله (-) استفاده نمی شود. با این حال، در برخی شرایط می توان از خط تیره استفاده کرد تا معنای کلمه واضح تر شود و از سردرگمی جلوگیری شود.

یک مثال جایی است که پیشوند با همان حرفی که کلمه با آن شروع می شود به پایان می رسد. به عنوان مثال: co- و owner. اضافه کردن co- بدون خط تیره می تواند تلفظ کلمه را تغییر دهد و معنی کلمه را برای فهمیدن دشوار نماید. به همین دلیل co-owner واضح تر از coowner است.

در جایی که این کلمه دو معنی داشته باشد نیز ممکن است سردرگمی رخ دهد. به عنوان مثال: remark یعنی تذکر اما کلمه re-mark یعنی تصحیح دوباره یک امتحان. استفاده از خط فاصله در این شرایط می تواند از سردرگمی جلوگیری کند.

خط فاصله اغلب با پیشوند قبل از یک اسم خاص استفاده می شود. به عنوان مثال: un-American و anti-British. و در آخر، پیشوندهای ex-، self-، co- معمولا همواره با خط فاصله استفاده می شوند.

 

پیشوندها و پسوندها – مثال ها

فهرست زیر پیشوندها و پسوندهای رایج در زبان انگلیسی را خلاصه می کند. جملات مثالی نیز برای کمک به درک آنها ارائه شده است.

مثال های پیشوندها

Anti-

antiseptic ضد عفونی کننده
anti-climax ضد اوج
antifreeze ضد یخ
antibiotic آنتی بیوتیک
antibody پادتن
anticlockwise خلاف جهت عقربه های ساعت

The athletes ran around the track in an anticlockwise direction.

ورزشکاران در جهت خلاف جهت عقربه های ساعت در اطراف پیست می دوند.

Many infections can be treated with antibiotics.

بسیاری از عفونت ها را می توان با آنتی بیوتیک درمان کرد.

Counter-

counterpart همتا
counterproductive معکوس
counterclaim ادعای متقابل

Putting too much pressure on young people can be counterproductive.

فشار بیش از حد بر جوانان می تواند نتیجه معکوس داشته باشد.

 

De-

deteriorate بدتر شدن
derail خارج کردن از ریل
deactivate از کار انداختن

The discussion deteriorated into an argument.

بحث به مشاجره تبدیل شد.

 

Dis-

Jane never did what she was told. She was a disobedient child.

جین هرگز آنچه را که به او گفته شده بود انجام نداد. او کودکی نافرمان بود.

Rob was disappointed when he didn’t get the job.

راب وقتی کار را دریافت نکرد ناامید شد.

 

Ex-

ex-wife همسر سابق
ex-teacher معلم سابق
ex-husband شوهر سابق
ex-policeman پلیس سابق

I still meet my ex-husband sometimes.

من هنوز هم گاهی اوقات با شوهر سابقم ملاقات می کنم.

No, he wasn’t a teacher before. He’s an ex-policeman.

نه، او قبلا معلم نبود. او یک پلیس سابق است.

 

Extra-

extracurricular فوق برنامه
extracellular خارج سلولی
extraordinary خارق العاده

Her journey across the world was extraordinary.

سفر او در سراسر جهان فوق العاده بود.

 

Fore-

forewarn پیش اخطار
foreground پیش زمینه
forefathers اجداد
forecast پیش بینی
forego چشم پوشی
forefront خط مقدم

This robotics company is at the forefront of modern technology.

این شرکت رباتیک در خط مقدم فناوری مدرن قرار دارد.

The weather forecast for tomorrow is good.

هوا برای فردا خوب است.

 

Homo-

homogeneous همگن
homophone هم آوا

Air is a homogeneous mixture.

هوا مخلوطی همگن است.

 

Hyper-

hypersensitive بیش از حد حساس
hyperlink هایپرلینک
hyper-intelligent فوق هوشمند

A hyperlink connects one page to another.

هایپرلینک یک صفحه را به صفحه دیگر متصل می کند.

 

Il-

illogical غیر منطقی
illegal غیر مجاز
illiterate بی سواد
illuminate روشن کردن

Driving under the age of 17 is illegal in the UK.

رانندگی زیر 17 سال در بریتانیا غیرقانونی است.

 

Im-

immature نابالغ
immaterial غیر مادی
immediately بلافاصله. مستقیما
immense عظیم
impersonal غیر شخصی
impatient بی صبر

You need to speak to the headteacher immediately.

شما باید فورا با مدیر صحبت کنید.

Jamie looks sensible but he is actually quite immature.

جیمی معقول به نظر می رسد اما در واقع کاملا نابالغ است.

In-

inevitable اجتناب ناپذیر
incorrect غلط
indifferent بي تفاوت
indoors در داخل
ineffective بی اثر
insincere غیر صادقانه

The examiner told me that some of my answers were incorrect.

ممتحن به من گفت که برخی از پاسخ های من نادرست است.

Unfortunately, the cancer medicine was ineffective.

متاسفانه داروی سرطان بی اثر بود.

 

Inter-

international بین المللی
intermediate متوسطه
interpreter مترجم
interval فاصله
interfere مداخله کردن
interest علاقه

My husband is working for an international company.

شوهرم در یک شرکت بین المللی کار می کند.

Maggie decided not to be a teacher; she is training to be an interpreter.

مگی تصمیم گرفت معلم نشود. او در حال آموزش برای مترجم شدن است.

 

Ir-

irresponsible بی مسئولیت
irrational غیر منطقی
irregular بی قاعده
irrelevant غیر مرتبط

Irregular verbs are difficult to learn!

یادگیری افعال بی قاعده سخت است!

 

Mal-

malpractice سوء رفتار
malfunction اشکال در عملکرد
malnourished سوء تغذیه
malnutrition سوء تغذیه

I couldn’t complete the work because laser cutting machine malfunctioned.

من نتوانستم کار را کامل کنم زیرا دستگاه برش لیزری خراب بود.

 

Mid-

mid-July اواسط ژوئیه
midweek وسط هفته
mid-September اواسط سپتامبر
mid-sentence وسط جمله

I’m going to go out for a walk midweek.

اواسط هفته برای پیاده روی می روم بیرون.

 

Mis-

misunderstanding سوء تفاهم
mistrust بی اعتمادی
misuse سوء استفاده
misspell غلط املایی
misrepresent نادرست معرفی کردن
mispronounce اشتباه تلفظ کردن

The newspaper report misrepresented what I said!

گزارش روزنامه آنچه من گفتم را نادرست بیان کرد!

 

Mono-

monorail مونوریل
monotone یکنواخت
monochrome تک رنگ
monotonous یکنواخت
monosyllable تک هجایی
monopoly انحصار

That song has a boring tune; it’s monotonous.

آن آهنگ، ریتم خسته کننده ای دارد. یکنواخت است

 

Neo-

neonatal نوزادی
neoclassical نئوکلاسیک
Neolithic نوسنگی

Yes, that museum is a neoclassical building.

بله، آن موزه یک ساختمان نئوکلاسیک است

 

Non-

(توجه داشته باشید که پیشوند “non” معمولاً با خط فاصله استفاده می شود)

non-event بدون رویداد
non-stop بدون وقفه
non-smoking غیر سیگاری
non-alcoholic غیر الکلی
non-member غیرعضو
non-resident غیر ساکن

Non-residents are welcome in the restaurant.

از افراد غیر مقیم در رستوران استقبال می شود.

Omni-

omnivore همه چیزخوار
omnipresent همه جا حاضر

An omnivore eats plants and animals.

همه چیزخوار گیاهان و حیوانات را می خورد.

 

Out-

outbreak شیوع
outgrow رشد کردن
outrun پیشی گرفتن
outweigh سنگین تر بودن از
outbuilding ساخت و ساز
outspoken صریح

He has outgrown all his baby clothes now.

او اکنون از تمام لباس های نوزادیش بزرگتر شده است.

Overall, the advantages outweigh the disadvantages.

به طور کلی، مزایا بیشتر از معایب است.

 

Pre-

pre-war قبل از جنگ
pre-recorded از پیش ضبط شده
pre-pay پیش پرداخت
pre-set از پیش تنظیم شده
pre-tax پیش مالیات

She has a pre-recorded message on her phone.

او یک پیام از قبل ضبط شده در تلفن خود دارد.

You can pre-pay for your dental treatment.

می توانید هزینه درمان دندانپزشکی خود را پیش پرداخت کنید.

Re-

replay بازپخش
rerun اجرا مجدد
re-record دوباره ضبط کردن
re-write دوباره بنویسی

She had to re-write her essay to get a higher grade.

او مجبور شد انشای خود را دوباره بنویسد تا نمره بالاتری بگیرد.

The football match last weekend was a replay.

بازی فوتبال آخر هفته گذشته تکراری بود.

 

Semi-

semicircle نیم دایره
semi-darkness نیمه تاریک
semi-detached نیمه جدا
semi-literate نیمه با سواد
semi-professional نیمه حرفه ای

They left the restaurant in semi-darkness.

در نیمه تاریک رستوران را ترک کردند.

Mary is a great tennis player. She is semi-professional.

مری یک تنیس باز بزرگ است. او نیمه حرفه ای است.

 

Sub-

subtropical نیمه گرمسیری
subsection زیر بخش
sub-zero زیر صفر
subnormal غیر عادی
subsoil زیر خاک

They had to cope with sub-zero temperatures.

آنها مجبور بودند با دمای زیر صفر کنار بیایند.

 

Super-

supermarket سوپر مارکت
supernatural فراطبیعی
super-tanker ابر نفتکش
super-rich بسیار ثروتمند
supervisor سرپرست

Supermarkets have a greater range of products than local shops.

سوپرمارکت ها نسبت به مغازه های محلی طیف وسیعی از محصولات دارند.

John has been my supervisor for the past year.

جان در سال گذشته سرپرست من بوده است.

Un-

unbelievable باور نکردنی
unkind نامهربان
unusual غیر معمول
unable ناتوان
uncanny غیر طبیعی

My new shoes are uncomfortable.

کفش های جدیدم راحت نیستند.

That film was unbelievable!

آن فیلم باور نکردنی بود!

 

Under-

underplay دست کم گرفته شده
underwear زیر شلواری
under-valued کم ارزش شده
under-rated کم رتبه بندی شده
under-paid کمتر پرداخت شده

He was an under-rated actor.

او یک بازیگر کم ارزش بود.

I’m not selling that vase. I think it has been under-valued.

من آن گلدان را نمی فروشم فکر می کنم کم ارزش شده است.

 

مثال های پسوندها

-able

unbelievable باور نکردنی
comfortable راحت
washable قابل شستشو
likeable دوست داشتنی
knowledgeable آگاه
fashionable مد روز

Do you prefer fashionable or comfortable clothes?

لباس های مد روز را ترجیح می دهید یا راحت؟

Professor Smith is very knowledgeable about insects.

پروفسور اسمیت در مورد حشرات بسیار آگاه است.

-ance

performance کارایی
allowance کمک هزینه
disturbance اختلال
appearance ظاهر
brilliance درخشش

Tom is given a weekly allowance by his parents.

پدر و مادرش به تام کمک هزینه هفتگی می دهند.

The police were called to a disturbance in the street.

پلیس برای ایجاد اغتشاش در خیابان فراخوانده شد.

 

-ant

pleasant دلپذیر
brilliant درخشان
disinfectant ضد عفونی کننده
servant خدمتگزار
assistant دستیار

We had a brilliant holiday in Spain.

تعطیلات خوبی را در اسپانیا سپری کردیم.

He decided to employ an assistant.

تصمیم گرفت دستیار استخدام کند.

-ate

activate فعال کردن
affectionate محبت آمیز
regulate تنظیم کردن
electorate رای دهندگان
mediate واسطه
fortunate خوش شانس

You can activate your PayPal account now.

اکنون می توانید حساب پی پال خود را فعال کنید.

His dog is well-behaved and affectionate.

سگ او خوش رفتار و مهربان است.

-dom

freedom آزادی
kingdom پادشاهی
boredom بی حوصلگی

Freedom of choice means you have more opportunity to make decisions.

آزادی انتخاب یعنی فرصت بیشتری برای تصمیم گیری دارید.

 

-ence

presence حضور
existence وجود داشتن
occurrence وقوع
permanence ماندگاری

I could feel a ghostly presence when I went into the room!

وقتی وارد اتاق شدم میتونستم حضور روحی رو حس کنم!

Most people dispute the existence of ghosts.

اکثر مردم وجود ارواح را مورد مناقشه قرار می دهند.

-ent

different متفاوت
resident مقیم
president رئيس جمهور

She has been a resident in this area for many years.

او سالهاست که در این منطقه ساکن بوده است.

-er

carpenter نجار
painter نقاش
hotter داغ تر
bigger بزرگتر
diner غذاخوری
photographer عکاس

He is training to be a painter.

او در حال آموزش نقاش شدن است.

She would love to be a photographer.

او دوست دارد یک عکاس شود.

-ery

bravery شجاعت
machinery دستگاه
bakery نانوایی
flattery چاپلوسی

You can buy bread at the bakery.

شما می توانید نان را از نانوایی بخرید.

The fireman was praised for his bravery.

این آتشنشان به خاطر شجاعتش مورد ستایش قرار گرفت.

 

-ful

beautiful زیبا
wonderful فوق العاده
colorful رنگارنگ
eventful پر حادثه
restful آرام
careful مراقب باش

It was an eventful day.

روز پر حادثه ای بود.

I hope you have a wonderful holiday!

امیدوارم تعطیلات فوق العاده ای داشته باشید!

 

-hood

neighborhood محله
childhood دوران کودکی

This is a very quiet neighborhood.

این محله بسیار آرام است.

 

-ible

terrible وحشتناک
horrible ناگوار
visible قابل رویت
edible خوراکی

Is that plant edible?

آیا آن گیاه خوراکی است؟

Our house is visible from the road.

خانه ما از جاده مشخص است.

 

-ic

photographic عکاسی
alcoholic الکلی
supersonic مافوق صوت

SpaceX is planning to launch a supersonic plane.

اسپیس ایکس در حال برنامه ریزی برای پرتاب یک هواپیمای مافوق صوت است.

The local pub serves alcoholic and non-alcoholic drinks.

کافه محلی نوشیدنی های الکلی و غیر الکلی سرو می کند.

 

-ical

historical تاریخی
identical همسان
satirical طنز

John and Steve are identical twins.

جان و استیو دوقلوهای همسان هستند.

 

-ion

decision تصمیم گیری
promotion ترفیع
completion تکمیل
election انتخابات
exhaustion فرسودگی
deception فریب

The results of the election will be announced tomorrow.

نتایج انتخابات فردا اعلام می شود.

She made an important decision today.

او امروز تصمیم مهمی گرفت.

 

-ism

Cubism کوبیسم
socialism سوسیالیسم
criticism انتقاد
heroism قهرمانی

Cubism was one of the most influential art movements of the twentieth century.

سبک کوبیسم یکی از تأثیرگذارترین جنبش های هنری قرن بیستم بود.

 

-ish

childish کودکانه
selfish خود خواه
reddish مایل به قرمز
snobbish کمی از خودراضی
Spanish اسپانیایی
English انگلیسی

She looks grown-up but she is a little childish.

او بزرگ به نظر می رسد اما هنوز کمی بچه گانه است.

He has reddish hair.

او موهای تقریبا قرمزی دارد.

 

-ist

socialist سوسیالیست
novelist رمان نویس
guitarist گیتاریست
pianist پیانیست
sexist جنسیتی
racist نژاد پرست

She is a brilliant guitarist.

او یک گیتاریست درخشان است.

Sexism and racism are not to be tolerated in schools.

تبعیض جنسی و نژادپرستی در مدارس قابل تحمل نیست.

 

-ity

creativity خلاقیت
popularity محبوبیت
regularity منظم
sexuality جنسیت
eventuality احتمال
familiarity آشنایی

Her strength is her creativity.

قدرت او خلاقیت اوست.

Jenny carefully planned her trip to allow for any eventuality.

جنی به دقت برنامه ریزی سفر خود را برای هر گونه احتمالی انجام داد.

 

-ive

creative خلاق
positive مثبت
negative منفی
transitive متعدی
explosive مواد منفجره
detective کارآگاه

My brother-in-law is working as a private detective.

برادر شوهرم به عنوان کارآگاه خصوصی کار می کند.

My mother is a creative person.

مادر من آدم خلاقی است.

 

-less

careless بی توجه
ruthless بی رحم
pointless بیهوده
meaningless بی معنی
tasteless بی مزه
powerless ناتوان

It was a careless mistake.

اشتباه بی دقتی بود

Sorry, but this soup is tasteless.

ببخشید این سوپ بی مزه است.

-ment

permanent دائمی
government دولت
employment استخدام
arrangement تنظیم
management مدیریت

She is really pleased that she now has a permanent job.

او واقعاً خوشحال است که اکنون یک شغل دائمی دارد.

Have you got any management experience?

آیا تجربه مدیریتی دارید؟

 

–ness

shyness خجالتی
loudness بلندی صدا
sadness غمگینی
loneliness تنهایی

He had to try hard to overcome his shyness.

او باید تلاش زیادی می کرد تا بر کم رویی خود غلبه کند.

Loneliness can be a big problem for older people.

تنهایی می تواند مشکل بزرگی برای افراد مسن باشد.

 

-ous

adventurous پرماجرا
pretentious پرمدعا
cautious محتاط
dangerous خطرناک
spacious بزرگ / جادار / فراخ

Her new flat is very spacious.

آپارتمان جدید او بسیار جادار است.

She is really adventurous. She often travels to faraway places.

او واقعاً ماجراجو است. او اغلب به مکان های دور سفر می کند.

 

-ship

friendship دوستی
hardship سختی
fellowship همراهی
premiership نخست وزیری
citizenship تابعیت

He has kept his friendship with Tony going for 20 years.

او 20 سال است که دوستی خود را با تونی حفظ کرده است.

They suffered a lot of hardship when they first arrived in the country.

آنها در بدو ورود به کشور سختی های زیادی را متحمل شدند.

 

-some

troublesome دردسر ساز
bothersome مزاحم
loathsome نفرت انگیز

Wasps can be troublesome in late summer.

زنبورها در اواخر تابستان می توانند دردسر ساز شوند.

 

-ure

closure بسته
fracture شکست، شکستگی
measure اندازه گرفتن
exposure قرار گرفتن در معرض خطر
failure شکست

He said the marriage broke down due to a failure to communicate openly.

او گفت که ازدواج به دلیل عدم برقراری ارتباط آشکار به هم خورد.

She was disappointed about the closure of the business.

او از بسته شدن کسب و کار ناامید شد.

 

-y

funny خنده دار
scary ترسناک
wintry زمستانی
feathery پردار
messy بی نظم / نامرتب

My room is always messy!

اتاق من همیشه نامرتب است!

It was a beautiful wintry scene on Christmas Day.

این یک صحنه زیبای زمستانی در روز کریسمس بود.

 

مطالب مرتبط پیشنهادی:

پیشوند های متداول زبان انگلیسی (Prefixes)

 

3/5 - (4 امتیاز)

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *