جهت ها در انگلیسی (Directions in English)

جهت ها در انگلیسی

جهت ها در انگلیسی Directions in English

در زبان انگلیسی برای اینکه بخواهید به مکانی و یا شخصی اشاره کنید و یا اینکه بخواهید موقعیت یک کشور یا شهر را بیان نمایید در برخی از موارد نیاز دارید تا جهت ها و واژگان مرتبط با این موضوع را به صورت مشخص و کلی بلد باشید و از آن ها استفاده نمایید در اینجا به جهت های اصلی و کلماتی که می تواند در این خصوص استفاده شود اشاره شده است.

 

جهات اصلی برای پیدا کردن مکان در نقشه :

معنی فارسی جهت ها به انگلیسی  
شمال North
جنوب South
غرب West
شرق East
شمال غربی Northwest
شمال شرقی Northeast
جنوب غربی Southwest
جنوب شرقی Southeast

 

Which way is north?

کدوم سمت شمال است؟

By now, the army was approaching from the south.

در حال حاضر، ارتش از جنوب نزدیک شده بود.

A damp wind blew from the west.

باد نمناکی از سمت غرب می وزید.

He turned and walked away towards the east.

برگشت و به سمت شرق قدم برداشت.

 

واژگانی برای بیان دقیق جهات و مکان در زبان انگلیسی

جهت ها به انگلیسی معنی فارسی
Between بین دو چیز یا مکان
Next to در کنار
Behind پشت
In front of جلو
Near نزدیک
Far دور
On the corner در گوشه یا نبش
Left سمت چپ
Right سمت راست
Straight (on / ahead) مستقیم
Past بعد از
Along در طول / در امتداد
Across from روبرو
Up بالا
Down پایین
Through از میان
Out of خارج از
Opposite در مقابل
Over there آن طرف
There آنجا
Here اینجا
Over here این طرف
On top of بالای
At the end of در انتهای
On the left در سمت چپ
On the right در سمت راست
In the middle of در میان
Under در زیر
Into در داخل
Above در بالای
Go straight مستقیم برو
Turn left به چپ به بپیچ
Turn right به راست بپیچ

 

I sat down between Sue and Jane.

بین سو و جین نشستم.

There was a little girl sitting next to him.

دختر بچه ای کنارش نشسته بود.

I turned to speak to the person standing behind me.

برگشتم تا با کسی که پشت سرم ایستاده صحبت کنم.

The car was right in front of me.

ماشین دقیقا جلو من بود.

They live near London.

آنها در نزدیکی لندن زندگی می کنند.

The hotel is on the corner of 5th and Maine.

هتل در نبش 5 و مین است.

a pile of papers on the left side of the desk

یک انبوه کاغذ در سمت چپ میز

The hospital’s just up this road, about a mile past the school.

بیمارستان درست در بالای این جاده، حدود یک مایل بعد از مدرسه است.

We were driving along Follyfoot Road.

ما در امتداد جاده فولی فوت در حال رانندگی بودیم.

She smiled at him as he walked through the door.

در حالی که از میان در عبور می کرد به او لبخند زد.

Put the piano opposite the sofa.

پیانو را روبروی مبل قرار دهید.

Wendy had hidden the box under her bed.

وندی جعبه را زیر تختش پنهان کرده بود.

Our office is above the hairdresser’s.

دفتر ما بالای آرایشگاه است.

 

 

 

بیشتر بخوانید:

کلمات و اصطلاحات مربوط به جغرافیا در انگلیسی با ترجمه

 

4.5/5 - (51 امتیاز)

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *