کالوکیشن های Take در زبان انگلیسی همراه با مثال و ترجمه

کالوکیشن های take

کالوکیشن به ترکیبی از دو یا چند کلمه گفته می شود که با هم معنای خاصی پیدا می کنند و بدون دانستن مفهوم گروهی این لغات در اکثر مواقع نمی توان مفهوم دقیق و درست جمله را دریافت. کالوکیشن ها در انگلیسی گاهی اوقات می‌توانند گیج‌کننده باشند، اما زمانی که آنها را به خاطر بسپارید ساده هستند. امروز ما در حال بررسی کالوکیشن‌هایی با فعل پرکاربرد take هستیم. کالوکیشن ها نشانه تسلط شما بر زبان انگلیسی است و یکی از مواردی است که ممتحنین آزمون هنگام شرکت در آزمون های تافل یا آیلس به آن توجه زیادی دارند. نیازی به گفتن نیست که آنها بسیار مهم هستند! کالوکیشن ها و عبارات رایج و پرکاربرد انگلیسی را یاد بگیرید تا انگلیسی خود را بهتر کنید. در زیر جدولی از کالوکیشن های پرکابرد فعل take همراه با معنی و مثال جمع آوری کرده ایم و امیدواریم با مطالعه ی آن تسلط شما در زبان انگلیسی بیشتر شود.

کالوکیشن take معنی مثال معنی
take advantage of something از چیزی بهره بردن، سود بردن I took advantage of the good weather to paint the shed. از هوای خوب برای رنگ آمیزی سوله استفاده کردم.
take a bite گاز زدن Can I take a bite of your apple? ممکنه یه گاز از سیب شما برنم؟
take a bow تعظیم کردن The music ended and the girl took a bow. موسیقی تمام شد و دختر تعظیم کرد.
take a chance شانس خود را امتحان کردن After losing $20,000 on my last business venture, I’m not taking any chances this time. بعد از از دست دادن 20000 دلار در آخرین سرمایه گذاری تجاری ام، این بار  شانسمو امتحان نمیکنم (قصد ریسک کردن ندارم)
take a class کلاس برداشتن  I’m taking some art classes at the moment در حال حاضر در کلاس های هنری شرکت می کنم
take a look نگاه انداختن I took one look at the coat and decided it wasn’t worth £50. یک نگاه به کت انداختم و به این نتیجه رسیدم که 50 پوند نمی ارزد.
take a rest استراحت کردن During our recent road trip to Lake Tahoe, we decided to stop and take a rest in Napa. در سفر اخیر خود به دریاچه تاهو، تصمیم گرفتیم در ناپا توقف کرده و استراحت کنیم.
take a seat بشین Take a seat, please. بفرمایید بنشینید، لطفا
Take a taxi/bus/train/plane تاکسی،اتوبوس،قطار،هواپیما گرفتن We took a taxi to the hotel. با تاکسی به سمت هتل رفتیم.
take an exam/a test امتحان دادن I was nervous when I took the math exam, but I was prepared! وقتی در آزمون ریاضی شرکت کردم مضطرب بودم ، اما آماده بودم.
Take (sb) To court کسی را به دادگاه بردن She took the company to court for sex discrimination. او شرکت را به دلیل تبعیض جنسی به دادگاه برد.
Take a call جواب تلفن دادن Monica took the call upstairs. مانیکا تماس را در طبقه بالا پاسخ داد.
Take a decision

 

تصمیم گرفتن You have to take lots of decisions in life. شما باید تصمیمات زیادی در زندگی بگیرید
Take a holiday به تعطیلات رفتن Teachers can’t take holidays during term time. معلم ها نمی توانند در طول ترم به تعطیلات بروند
Take a lesson کلاس گرفتن He’s started taking driving lessons. او کلاس رانندگی را شروع کرد.
Take a message پیغام گرفتن Ellen isn’t here. Can I take a message? الن اینجا نیست. میتونم پیغامتون رو دریافت کنم؟
Take a nap چرت زدن The baby takes a nap every day at 2 pm. آن نوزاد هر روز ساعت 2 بعد از ظهر چرت می زند.
Take a photo/ a photograph عکس گرفتن Why did you take so many photos on holiday? چرا در تعطیلات این همه عکس گرفتید؟
Take a picture عکس گرفتن I asked the waiter if he’d mind taking our picture. از پیشخدمت پرسیدم که آیا ممکنه از ما عکس بگیره.
Take a risk ریسک کردن Isn’t he taking a bit of a risk in coming here? آیا او برای آمدن به اینجا کمی ریسک نمی کند؟
Take a shower دوش گرفتن We’ll be leaving in five minutes. I’ll just take a shower first. پنج دقیقه دیگه میریم من فقط اول یه دوش میگیرم
Take a step اقدام کردن،  قدمی برداشتن The authority will take steps to reunite the child and his family. مقامات اقداماتی را برای برگرداندن کودک به خانواده او انجام خواهند داد.
Take action اقدام کردن The government must take action to control inflation. دولت باید برای کنترل تورم اقدام کند.
Take somebody’s advice به نصیحت کسی عمل کردن He took his doctor’s advice and went on a low-fat diet. او به توصیه دکترش عمل کرد و رژیم کم چرب گرفت.
Take the opportunity از فرصت استفاده کردن Several employees took the opportunity to retire early. چندین کارمند از این فرصت استفاده کردند و زودتر بازنشسته شدند
Take care of sb/sth مراقبت کردن از کسی یا چیزی Who is taking care of the dog while you’re away? چه کسی از سگ مراقبت می کند وقتی که شما دور هستید؟
Take care مراقب خودت باش Take care! See you next week. مراقب خودت باش.

هفته ی دیگه می بینمت.

Take drugs دارو (مواد مخدر) مصرف کردن I think I took drugs to escape my problems. فکر کنم برای فرار از مشکلاتم مواد مصرف کردم.
Take medicine دارو  مصرف کردن Has grandpa taken his medicine yet? بابابزرگ داروهاشو خورده؟
Take note of sth متوجه چیزی شدن People were beginning to take note of her talents as a writer. مردم رفته رفته متوجه استعدادهای او به عنوان یک نویسنده شدند.

 

Take part شرکت کردن She wanted to take part but she was too ill. او میخواست شرکت کند اما خیلی مریض بود.
Take place اتفاق افتادن The next meeting will take place on thursday. جلسه بعدی روز پنجشنبه برگزار خواهد شد
Take pride in افتخار کردن،

بالیدن

 You should take pride in the fact that your English is improving شما باید به این واقعیت افتخار کنید که انگلیسی شما در حال پیشرفت است
Take the place of sb or sth جای کسی یا چیزی را گرفتن I had to find someone to take Jenny’s place. باید یک نفر را پیدا کنم که جای جنی را بگیرد.
Take time to do sth وقت گذاشتن برای انجام کاری While in New York he took time to visit some friends. زمانی که در نیویورک بود، زمانی را به دیدار دوستانش اختصاص داد
Take time off مرخصی گرفتن Have you ever had to take time off for health reasons? آیا تا به حال مجبور شده اید بخاطر وضعیت سلامتیتون مرخصی بگیرید؟
Take turns نوبتی کاری را انجام دادن You’ll have to take turns on the swing. شما باید نوبتی تاب بازی کنید.
Take after somebody خصوصیات کسی را به ارث بردن / به کسی رفتن She totally takes after her mother. او کاملا به مادرش رفته.
Take against somebody or something با کسی یا چیزی مخالفت کردن Voters took against the relationship between the government and unions in the 1970s. رأی دهندگان مخالفت خود را درباره روابط دولت و اتحادیه ها در دهه 1970 ابراز کردند.
Take away from sth از بین بردن اثر خوب چیزی The disagreement between the two men should not take away from their accomplishment. اختلاف بین این دو نفر نباید از ارزش موفقیت آنها کم کند.

 

Take something off درآوردن (لباس، کفش و…) کندن، برداشتن (کلاه یا عینک) He sat on the bed to take his boots off. او روی تخت نشست تا چکمه هایش را در بیاورد.
Take off بلند شدن هواپیما از روی زمین I felt quite excited as the plane took off from Heathrow. وقتی هواپیما از هیترو بلند شد، کاملا هیجان زده شدم
Take off موفق شدن Mark became jealous When Jack’s career started taking off. زمانی که جک در حال موفق شدن در کارش بود، مارک حسادت کرد.
Take over مسئولیتی را قبول کردن Ruth moved into our apartment and promptly took over. روت به آپارتمان ما نقل مکان کرد و بلافاصله اداره امور را به دست گرفت.
Take somebody up on something پذیرفتن دعوت یا پیشنهاد از کسی I’ll take you up on that offer of a drink, if it still stands. آن پیشنهاد نوشیدنی را از تو می پذیرم، اگر هنوز پابرجاست.
Take somebody/ something apart جدا کردن Tom was always taking things apart in the garage. تام همیشه داخل گاراژ در حال باز کردن و جدا کردن وسایل است.
Take back پس گرفتن You’d better take back that remark. بهتر است آن حرفت را را پس بگیری
Take on استخدام کردن We’re taking on 50 new staff this year. ما امسال 50 کارمند جدید استخدام می کنیم
Take out بیرون بردن I’m taking my friends out for a meal next week. هفته آینده دوستانم را برای صرف غذا بیرون می برم.
Take something out on somebody ناراحتی خود را سر فرد دیگه خالی کردن Don’t take it out on me just because you’ve had a bad day. چون روز بدی داشتی، سر من خالی نکن.
Take up something انجام  یا یادگیری کاری را شروع کردن، به کاری علاقمند شدن Roger took up painting for a while, but soon lost intrest. راجر مدتی به نقاشی روی آورد، اما خیلی زود علاقه اش را از دست داد.
Take to عادت کردن،

از کسی خوش آمدن

For some reason, I just didn’t take to him.  نمیونم چرا اصلا ازش خوشم نیومد.

 

 

مطالب بیشتر

کالوکیشن های Make در زبان انگلیسی به همراه مثال و ترجمه

کالوکیشن های Have در زبان انگلیسی

3/5 - (2 امتیاز)

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *